موسسه حقوقی و داوری دادگستر برتر آمل

دعاوی حقوقی،ملکی،ثبتی ،خانوادگی و سازش و داوری کلیه دعاوی

موسسه حقوقی و داوری دادگستر برتر آمل

دعاوی حقوقی،ملکی،ثبتی ،خانوادگی و سازش و داوری کلیه دعاوی

مشخصات بلاگ
موسسه حقوقی و داوری دادگستر برتر آمل

علی امیرپور مدرس دانشگاه،مدیرموسسه
داور رسمی دادگستری
نظارت ،رسیدگی و صدور رای در کلیه دعاوی
تنظیم کلیه دادخواست ها،لوایح ،شکوائیه
حل اختلافات در دعاوی حقوقی،مالی و خانوادگی
وصول مطالبات بانکی و خانوادگی
حل و فصل اختلافات در کلیه دعاوی ناشی از اسناد تجاری،سفته ،چک و برات
رسیدگی در حداقل زمان ممکن
ارائه مشاوره و صدور وکالت در کلیه امور قضایی ،حقوقی و کیفری
با حضور وکلای درجه یک دادگستری

پیوندها

۴۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

تابعیت در ایران

 

تاریخچه  تابعیت در حقوق ایران

 تابعیت یک اصطلاح حقوقی جدیدی است که در قرون  اخیر،وارد سیستم حقوقی ایران شده است. گرچه در  گذشته نیز، بحث تابعیت وجود داشته ،اما می توان گفت که منشأ پیدایش تابعیت، همان منشأ حقوق بین الملل است.اما  پیدایش قاعده تابعیت از زمانی بود که دولتها ی متعدد مستقلی در عرصه بین المللی به وجود آمده اند. تابعیت از لحاظ تاریخی در ایران بیشتر در زمینه ی حقوق شهروندان و غیر شهروندان و روابط فی مابین شان مطرح بود.در گذشته  در ایران به جای اصطلاح اتباع از اصطلاح رعایا استفاده می شد.اما معیار تمیز  اتباع ایرانی از غیرایرانی معلوم نبود. اما معیارهای عرفی از جمله متولد شدن در ایران و اقامت در ایران یا خضوع و فرمان برداری نسبت به پادشاه و یا پیروی از دین رسمی کشور ،ملاک های تعین تابعیت به شمار می آمد. برای مثال:در ایران باستان ،معیار تعیین تابعیت اراده شاه و امپراطور و فرمان برداری از عالی ترین مقام سلطنت عامل پیوند فرد با دولت بود. اما با پیدایش دین زرتشت، پیروی از آیین زرتشت معیار تابعیت قرار گرفت و در قانون اساسی مشروطیت به صراحت اصلی در مورد تابعیت واود نداشت. تا اینکه در سال 1308(ه.ش) قانون تابعیت مشتمل بر 16 ماده به تصویب مجلس شورای ملی رسید و در سال 1309 دو ماده دیگر به نام متمم قانون تابعیت به آن اضافه شد و بلاخره قانون مدنی ایران ( مواد 976تا 991) در سال 1313 به تصویب  رسید. پس از انقلاب اسلامی، در سال 1370 مواد 980 ،982 ،987 و 991 قانون مدنی اصلاح و تغییر پیدا نمود وماده 981 هم توسط کمسیون امور قضایی مجلس شورای اسلامی حذف گردید.در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، دراصول 41 و 42 در مورد این که تابعیت ایران حق مسلم هر شهروند ایرانی است، مورد تاکید قرار گرفته است.

 

قواعد تابعیت در ایران

1- به دست آوردن تابعیت ایران

2-از دست دادن تابعیت ایران

3-بازگشت به تابعیت ایران

به دست آوردن تابعیت ایران : به سه شکل ممکن است :

1

به وسیله اجرای سیستم خون یا خاک

2

به وسیله ازدواج

3

به وسیله پذیرش به تابعیت ایران

 

دارا شدن تابعیت در ایران به دو طریق ممکن است:

1-تابعیت اصلی

1-به وسیله اجرای سیستم خون

هر دو هنگام تولد یااحیانا اگر  بعد از تولد باشد در نتیجه اموری است که به تولد مربوط می شوند.

2-به وسیله اجرای سیستم خاک

2-تابعیت اکتسابی

1-به وسیله ازدواج تحمیل تابعیت

1-ازدواج 2-تحمیل تابعیت به صورت تبعی

به وسیله پذیرش به تابعیت ایران

طبق قوانین ایران

تابعیت اصلی

تابعیت اصلی یا تابعیت مبدا، تابعیتی است که از ابتدای تولد شخص،به حکم قانون به وی تحمیل می شود. این تحمیل تابعیت،از دو طریق امکان پذیر است : یکی از طریق خون و دیگری از طریق خاک .

ماده 976قانون مدنی ایران راه های دارا شدن تابعیت ایران را بیان نمود . طبق این ماده اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب میشود:     

۱- کلیه‌ی ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آن‌ها مسلم باشد. تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آن‌ها مورد اعتراض دولت ایران نباشد؛

توضیح : باید توجه داشت که این بند در بیان تابعیتی که مبتنی بر سیستم خاک باشد نیست بلکه یک اماره قانونی اقامتگاه محسوب می شود به عبارت دیگر ، اماره و فرض مقنن این است که کلیه کسانی که ساکن ایران باشند ایرانی محسوب می شوند .منظور از ساکنین ایران در این بند کسانی هستند که در زمان تثبیت وضعیت تابعیت ، در ایران اقامت داشته اند .بنابراین بند 1 ماده 976.ق.م. تاثیر موقتی داشته پس از تعیین تابعیت سکنه ایران در آن زمان ، بند مذکور کارآیی خود را از دست داده است.

۲- کسانی که پدر آن‌ها ایرانی است اعم از این که در ایران یا درخارجه متولد شده باشند؛

توضیح: این بند در بیان پذیرش سیستم خون توسط مقنن ایران به عنوان یک اصل می باشد. بر اساس این بند از ماده 976.ق.م. هرکس که پدر ش ایرانی باشد در هر کجا که متولد شود از لحاظ قواعد مربوط به تابعیت ایران،ایرانی محسوب می شود و با صرف نظر از پاره ای از اختلاف نظرها به این افراد ایرانی الاصل گفته می شود.

۳- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان غیرمعلوم باشند؛

توضیح: برای اعمال این بند جمع دو شرط لازم است : 1-تولد طفل در ایران ؛2-غیر معلوم بودن پدر و مادر . منظور  از غیر معلوم بودن در این بند ، غیر معلوم حقیقی و غیر معلوم قانونی می باشد.

۴- کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آن‌ها در ایران متولد شده به وجود آمده‌اند؛

توضیح: برای اعمال این بند ،جمع سه شرط لازم و ضروری است : 1-تولد طفل در ایران ؛2-تابعیت خارجی پدر و مادر ؛3-تولد یکی از پدر یا مادر در ایران .

 

۵- کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن (18)هجده سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آن‌ها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است؛

توضیح: برای اعمال این بند ،جمع سه شرط لازم است : 1-تولد طفل در ایران؛ 2-تابعیت خارجی پدر ؛3-اقامت به مدت یک سال تمام پس از رسیدن به سن(18)سالگی.

توضیح : بند سوم و چهارم و پنجم ماده 976.ق.م. نشان دهنده پذیرش استثنایی سیستم خاک توسط قانونگذار ایران می باشد. با توجه به پنج بند اول ماده 976.ق.م. ایران روشن می گردد که : بند دوم مربوط به پذیرش سیستم خون و بند سوم و چهارم و پنجم مربوط به سیستم خاک است. لذا در ایران پذیرش سیستم خون به صورت مطلق و سیستم خاک به صورت مشروط و مقید پذیرفته شده است.به عبارت دیگر سیستم اعطای تابعیت تولدی در ایران تلفیقی است .یعنی: سیستم اعطای تابعیت تولدی ایران مبتنی بر سیستم خون به عنوان یک اصل و سیستم خاک بطور استثنایی  مورد پذیرش قرار گرفته است.

چند نکته در مورد بند (4و5)ماده( 976)قانون مدنی

نکته1-طبق تبصره ماده976.ق.م. ایران، اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و کنسولی خارجه در ایران مشمول این بند نمی شوند.

نکته2-طبق بند الف ماده 977.ق.م. هرگاه افراد مذکور در بند چهارم ماده 976.ق.م. بخواهند پس از رسیدن به سن 18 سال تمام ، تابعیت پدر خود را قبول کنند باید ظرف مدت یک سال ، درخواست کتبی به تصدیق دولت متبوع پدرش مبنی بر اینکه آنها را به تابعیت خود می پذیرد را به وزارت امور خارجه بدهند.

نکته3-طبق بند ب ماده 977.ق.م. افراد مذکور در بند پنجم ماده 976.ق.م. اگر بخواهند پس از رسیدن به سن 18سال تمام به تابعیت پدر خود باقی بمانند باید ظرف یک سال ، درخواست کتبی خود  به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان را به وزارت امور خارجه تقدیم نمایند.

نکته 4-طبق ماده 978ق.م. اگر طفلی در ایران از اتباع کشوری متولد شود که در آن کشورها : الف-اطفال متولد شده از اتباع ایرانی را تبعه خود محسوب نموده و ب-رجوع به تابعیت ایران را منوط به اجازه نمایند در این صورت با اطفال متولد شده از اتباع آن کشورها نیز به همین صورت (مندرج در نکته 3)رفتار خواهد شد.

۶- هر زن تبعه‌ی خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند؛

۷- هر تبعه‌ی خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.

تبصره: اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و قنسولی خارجه مشمول فقره ۴ و ۵ نخواهند بود.

با تامل در ماده 986ق.م. ایران می توان نتیجه گرفت که قانون ایران در مورد ازدواج زنان خارجی با مردان ایرانی ، سیستم وحدت تابعیت زوجین را پذیرفته است که بر طبق آن ، خانواده دارای تابعیت واحد بوده و آن تابعیت بر روابط زناشویی حاکم خواهد بود.

ماده ۹۷۷

 الف- هر گاه اشخاص مذکور در بند ۴ ماده ۹۷۶ پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام بخواهند تابعیت پدر خود را قبول کنند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه‌ی تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به این که آن‌ها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.

ب- هر گاه اشخاص مذکور در بند ۵ ماده ۹۷۶ پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام بخواهند به تابعیت پدر خود باقی بمانند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه‌ی تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به این که آن‌ها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.

ماده ۹۷۸

نسبت به اطفالی که در ایران از اتباع دولی متولد شده‌اند که در مملکت متبوع آن‌ها اطفال متولد از اتباع ایرانی را به موجب مقررات تبعه خود محسوب داشته و رجوع آن‌ها را به تبعیت ایران منوط به اجازه می‌کنند معامله متقابله خواهد شد.

احکام تابعیت

1-نسب مشروع

2-نسب نامشروع

1-نسب مشروع : نسبی است که بر پایه ازدواج صحیح بوده یا اینکه الحاق طفل قانوناً به پدر ممکن باشد.

آنچه که در مورد نسب مشروع حایز اهمیت است این است که تابعیت پدر در لحظه تولد طفل ، مناط اعتبار است نه قبل یا بعد از آن .

2-نسب نامشروع : نسبی است که شرایط مذکور در نسب مشروع را نداشته باشد. لذا در این رابطه باید توجه شود :

الف-آیا سیستم خون در مورد اطفال قابل اعمال است یا خیر ؟

پاسخ: در صورتی که اثبات نسب نامشروع ، مغایر با نظم عمومی نباشد ، سیستم خون ، قابل اعمال است.

ب-اگر در نسب طفل شبهه به وجود آید  طبق کدام قانون ، اثبات نسب صورت می گیرد؟

پاسخ: هر چند نسب از زمره ی مصادیق احوال شخصیه است و احوال شخصیه طبق ماده 7 قانون مدنی ایران ، تابع قانون دولت متبوع افراد است لیکن چون با شک در نسب طفل ، شک در تابعیت وی به وجود می آید لذا  اثبات نسب به موجب قانون مقر دادگاه یعنی قانون محکمه ای خواهد بود که دعوا در آنجا مطرح است.

ج-اگر اثبات نسب مغایر با نظم عمومی باشد چه قانونی ، قابل اعمال است؟

پاسخ: در این صورت تابعیت طفل براساس بند 3ماده 976ق.م. تعیین خواهد شد. منوط به اینکه طفل در ایران متولد شده باشد. اما در صورتی که طفل در ایران باشد و ندانیم که در کجا متولد شده است می توان از مقررات عام بند 1ماده976ق.م. استفاده نمود زیرا در مورد این اطفال ، تابعیت خارجی آنها مسلم نیست.

تابعیت اکتسابی

تعریف اول  :تابعیتی که از طریق تولد یا اموری که به تولد مربوط می شوند ؛حاصل نگردد تابعیت اکتسابی است.

تعریف دوم : هر گاه شخصی با فاصله ای بعد از تولد[1] یا با فاصله ای بعد از انعقاد نطفه [2] واجد تابعیت گردد این تابعیت را تابعیت غیرتولدی یا اکتسابی می گویند.

 

طرق تحصیل تابعیت اکتسابی

1-تحمیل تابعیت

2-اخذ تابعیت

تعریف تابعیت تحمیلی:هرگاه اراده فرد در بدست آوردن تابعیت کشوری دخیل نباشد ،تابعیت تحمیلی گفته می شود.

راه های  بدست آوردن تابعیت تحمیلی

1-از طریق ازدواج

2-از طریق تابعیت تبعی

تحصیل تابعیت تحمیلی از طریق ازدواج : در مورد کسب تابعیت از طریق ازدواج ، دو وضعیت متصور است .

1

وضع زنان خارجی که شوهر ایرانی اختیار می کنند.

2

وضع زنان ایرانی که شوهر خارجی اختیار می کنند.

 

وضع زنان خارجی که شوهر ایرانی اختیار می کنند:                                                                                                  طبق بند 6ماده976ق.م. ایران هر زن تبعه‌ی خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند؛تبعه ایران ، محسوب خواهد شد.

تابعیت ایرانی که برای زن خارجی به وجود می آید قطعی است یعنی :1-تغییر تابعیت های بعدی شوهر در آن تاثیری ندارد ؛         2- با فوت یا طلاق شوهر ، تابعیت ایرانی زن ، خود به خود از بین نمی رود.

زنانی که به این طریق به تابعیت ایران در می آیند می توانند آزادانه بعد از فوت یا طلاق شوهر با اطلاع کتبی به وزارت امور خارجه به تابعیت اول خود بازگشت نمایند مشروط به اینکه  :

 

الف

 هرگاه رابطه زوجیت این زنان بر اثر فوت شوهر خاتمه یابد و در هنگام فوت شوهر ، زن مذکور از شوهر ایرانی خود فرزند صغیر داشته باشد تا زمانی که اولاد صغیر وی به سن (18)سال نرسیده اند زن مذکور نمی تواند از حق خروج از تابعیت ایران استفاده نماید. اما در مورد طلاق از شوهر ایرانی خود ، وجود یا عدم وجود اولاد صغیر نمی تواند مانعی جهت خروج نامبرده از تابعیت ایران محسوب گردد.

ب

بعد از اینکه زن مذکور به تابعیت اول خود بازگشت نمود ؛حق داشتن اموال غیر منقول را تنها به اندازه ی خارجیان خواهد داشت.

 

ج

اگر زن مذکور ،بعد از خروج از تابعیت ایران ، بیش از مقداری که خارجیان حق تملک اموال غیر منقول را دارند دارای اموال غیر منقولی باشد یا این اموال بعداً از طریق ارث به وی برسد موظف است ظزف یک سال از تاریخ خروج از تابعیت ایران یا دارا شدن ملک از طریق ارث،آنرا به نحوی از انحاء به اتباع ایرانی منتقل نماید.

د

در صورت عدم رعایت موارد فوق ، اموال مزبور با نظارت دادستان محل به فروش رسیده و قیمت آن بعد از وضع مخارج فروش به زن یاد شده داده خواهد شد.  

وضع زنان ایرانی که شوهر خارجی اختیار می کنند: در مورد اینکه زن ایرانی باشد و شوهر خارجی سه حالت متصور است.

 

 

1

سیستم استقلال تابعیت: یا قانون کشور متبوع شوهر ، سیستم استقلال تابعیت را پذیرفته که در این حالت ، قانون دولت متبوع شوهر به زن اجازه داده است که به تابعیت خود باقی بماند و ازدواج باعث تحمیل تابعیت شوهر بر زن ایرانی نخواهد بود. در این صورت ،زن ایرانی ، بعد از ازدواج نیز به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند. در این حالت ، زوجین دارای استقلال مطلق تابعیت می باشند.

 

2

سیستم اخختیار تابعیت: یا قانون کشور متبوع شوهر ، زن را مخیر می کند بین تابعیت ایرانی و تابعیت دولت متبوع شوهرش یکی را انتخاب نماید . در این صورت اگر زن بخواهد به تابعیت کشور متبوع شوهر در آید خروج از تابعیت ایران ، برای او زمانی ، قابل تصور است که وزارت امور خارجه با آن موافقت نماید ؛حتی ممکن است وزارت امور خارجه با تغییر تابعیت او موافقت ننماید.

 

3

سیستم وحدت تابعیت: یا قانون کشور متبوع شوهر سیستم وحدت تابعیت زوجین را پذیرفته باشد که در این صورت زن به تابعیت دولت متبوع شوهرش در خواهد آمد. (سلب تابعیت ایرانی زن بطور موقت ) بعد از تغییر تابعیت زن بر اثر ازدواج ، این زنان ، حق داشتن اموال غیر منقول را در ایران در حدی که موجب سلطه اقتصادی خارجیان نگردد خواهند داشت. تشخیص این امر توسط کمیسیونی مرکب از وزرای کشور، اطلاغات و امور خارجه خواهد بود.

تحصیل تابعیت تبعی

سوال: فردی از دولت ایران ، تقاضای تابعیت نموده و دولت ایران هم با اعطای تابعیت ایران به وی ممکن است موافقت نماید آیا اثر تحصیل تابعیت وی شخصی است یا آنکه تحصیل تابعیت وی دارای اثر تبعی بر روی سایر افراد فامیل و خانواده اش می باشد؟

پاسخ: طبق ماده 984ق.م. ایران : »در صورتی که تحصیل کننده تابعیت ایران ، مرد باشد همسر و فرزندان صغیر وی به صورت غیر ارادی به تابعیت ایران در خواهند آمد ؛ و طبق ماده 985ق.م. ایران ، فرزندان غیر صغیر نامبرده ، تابع احکام تحصیل تابعیت ایران خواهند بود . برای خروج از تابعیت ایرانی همسر و فرزندان صغیر نیز ماده 984ق.م. یک روش منطقی را پیش بینی نموده است.

تحصیل تابعیت ایران                                                                                                                                                          چنانچه یک خارجی بخواهد از طریق ورود داوطلبانه به تابعیت ایران در آید در این صورت برای پذیرش به تابعیت ایران رعایت موارد زیر الزامی است:

1

تشریفات پذیرش به تابعیت ایران

2

شرایط ماهوی پذیرش به تابعیت ایران

تشریفات پذیرش به تابعیت ایران

منظور از تشریفات پذیرش به تابعیت ایران چیست؟منظور از تشریفات ، امور شکلی مربوط به پذیرش به تابعیت ایران است. این شرایط در ماده 983ق.م. ایران بیان گردید.طبق این ماده کسانی که می خواهند به تابعیت ایران در آیند باید مستقیما یا توسط ولات یا حکام ،مدارک زیر را به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند:

1

درخواست پذیرش به تابعیت ایران

2

سواد مصدق هویت شخص تقاضا کننده و همسر و اولاد وی

3

تصدیق نامه نیروی انتظامی در خصوص مدت اقامت شخص متقاضی در ایران

4

تصدیق نامه نیروی انتظامی در خصوص نداشتن سوء سابقه

5

تصدیق نامه نیروی انتظامی در خصوص داشتن مکنت کافی یا شغل معین برای تامین معاش.

نکات مهم

نکته اول

وزارت امور خارجه در صورت لزوم ، اطلاعات و مدارک فوق را تکمیل نموده و به هیات وزیران ارسال می نماید و هیات وزیران در خصوص قبول یا رد تقاضا تصمیم خواهد گرفت.

نکته دوم

با توجه به موارد فوق ، مدارک تحصیل تابعیت صرفا به وزارت امور خارجه تسلیم می شود و این وزارتخانه تصمیمی در خصوص قبول یا رد تقاضا نخواهد گرفت بلکه اتخاذ تصمیم با هیات وزیران خواهد بود که آن هیات نیز در اتخاذ تصمیم نیاز به هیچ گونه استدلال ندارد.

 

شرایط ماهوی پذیرش به تابعیت ایران: 1-حداقل شرایط مورد نیاز جهت درخواست پذیرش به تابعیت ایران؛2-شرایط اعمال حق(شرط اهلیت).

حداقل شرایط مورد نیاز جهت درخواست پذیرش به تابعیت ایران

1-شرط اقامت ؛2-شرط لیاقت ؛ 3-شرط مکنت .این شرایط از جمع ماده (979) و ماده(983) ق.م. به شرح ذیل قابل استنباط است:ماده ۹۷۹چنین مقرر می دارد: اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند می‌توانند تابعیت ایران را تحصیل کنند:
۱- به سن هجده سال تمام رسیده باشند؛
۲- پنج سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند؛
۳- فراری از خدمت نظامی نباشند؛
۴- در هیچ مملکتی به جنحه‌ی مهم یا جنایت غیرسیاسی محکوم نشده باشند.
نکته : در مورد فقره‌ی دوم این ماده مدت اقامت در خارجه برای خدمت دولت ایران در حکم اقامت در خاک ایران است.

نکته : برای اشخاص زیر رعایت شرط اقامت لازم نیست :

ماده ۹۸۳ چنین مقرر می دارد : درخواست تابعیت باید مستقیماً یا به توسط حکام یا ولات به وزارت امور خارجه تسلیم شده و دارای منضمات ذیل باشد:
۱- سواد مصدق اسناد هویت تقاضاکننده و عیال و اولاد او؛
۲- تصدیقنامه‌ی نظمیه دایر به تعیین مدت اقامت تقاضاکننده در ایران و نداشتن سوءسابقه و داشتن مکنت کافی یا شغل معین برای تأمین معاش. وزارت امور خارجه در صورت لزوم اطلاعات راجعه به شخص تقاضاکننده را تکمیل و آن را به هیأت وزرا ارسال خواهد نمود تا هیأت مزبور در قبول یا رد آن تصمیم مقتضی اتخاذ کند. در صورت قبول شدن تقاضا، سند تابعیت به درخواست ‌کننده تسلیم خواهد شد.

برای اشخاص زیر رعایت شرط اقامت لازم نیست اینان پس از تقاضای ورود به تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران  در صورتی که دولت ورود آن‌ها را به تابعیت دولت جمهوری اسلامی ایران صلاح بداند بدون رعایت شرط اقامت ممکن است با تصویب هیأت وزیران به تابعیت ایران قبول شوند.

1-کسانی که به امور عام‌المنفعه‌ی ایران خدمت یا مساعدت شایانی کرده باشند ؛

2- اشخاصی که دارای عیال ایرانی هستند و از او اولاد دارند ؛

3-کسانی که دارای مقامات عالی علمی و متخصص در امور عام‌المنفعه می‌باشند .

شرط اهلیت

طبق ماده979 ق.م. ایران ،سن قانونی برای درخواست تابعیت ایران (18)سال تمام می باشد.بنابراین شخص خارجی براینکه بتواند این حق را اعمال نماید باید سن قانونی برای تقاضای تابعیت ایران را داشته باشد. 

 

 

آثار پذیرش به تابعیت ایران

برای بررسی پذیرش به تابعیت ایران باید بدانیم که : مبداء آثار پذیرش طبق قانون مدنی چیست ؟ و آثار پذیرش به تابعیت ایران در رابطه با خانواده متقاضی چگونه است؟

مبداء آثار پذیرش به تابعیت ایران

اصل

به عنوان یک قاعده ، مبداء آثار پذیرش به تابعیت ایران از تاریخ صدور سند تابعیت ایران برای فرد خارجی است.

استثناء

در مورد آثار تحمیلی تابعیت نسبت به اولاد ، مبداء آثار ، تاریخ تقاضا نامه می باشد.

آثار پذیرش به تابعیت ایران در رابطه با خانواده متقاضی

1

آثار نسبت به اولاد کبیر: تحصیل تابعیت ایرانی پدر به هیچ وجه درباره اولاد او که در تاریخ تقاضانامه به سن هجده سال تمام رسیده‌اند مؤثر نمی‌باشد.(ماده 985ق.م.)

2

آثار نسبت به اولاد صغیر: زن و اولاد صغیر کسانی که بر طبق این قانون تحصیل تابعیت ایران می‌نمایند تبعه‌ی دولت ایران شناخته می‌شوند ولی زن در ظرف یک سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهر و اولاد صغیر در ظرف یک سال از تاریخ رسیدن به سن هجده سال تمام می‌توانند اظهاریه‌ی کتبی به وزارت امور خارجه داده و تابعیت مملکت سابق شوهر و یا پدر را قبول کند لیکن به اظهاریه‌ی اولاد اعم از ذکور و اناث باید تصدیق مذکور در ماده ۹۷۷ ضمیمه شود.(ماده 984ق.م.)

3

آثار نسبت به زوجه :تحصیل تابعیت ایرانی توسط شوهر خانواده باعث می شود که همسر وی نیز ایرانی محسوب شود اما این زن می تواند ظرف یک سال از تاریخ صدور سند تابعیت با دادن اظهاریه کتبی به وزارت امور خارجه تابعیت مملکت سابق شوهر خود را قبول کند.

آثار پذیرش به تابعیت ایران در رابطه با خود شخص

1-انجام خدمت نظام وظیفه (بند3ماده 979ق.م.)2-اطاعت و وفاداری نسبت به دولت ایران (که شامل رعایت قوانین و مقررات نظامات مملکتی و احترام به حیثیت و شئون ملی ایران می گردد)

موارد حصری محدودیت تصدی مناصب از حقوق سیاسی در حقوق مدنی ایران

طبق ماده 982ق.م.  اشخاصی که تحصیل تابعیت ایرانی نموده یا بنمایند از کلیه‌ی حقوقی که برای ایرانیان مقرر است بهره‌مند می‌شوند لیکن نمی‌توانند به مقامات ذیل نائل گردند:
۱- ریاست جمهوری و معاونین او؛
۲- عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه قضاییه؛
۳- وزارت و کفالت وزارت و استانداری و فرمانداری؛
۴- عضویت در مجلس شورای اسلامی؛
۵- عضویت شوراهای استان و شهرستان و شهر؛
۶- استخدام در وزارت امور خارجه و نیز احراز هر گونه پست و مأموریت سیاسی؛
۷- قضاوت؛
۸- عالی‌ترین رده فرماندهی در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی؛
۹- تصدی پست‌های مهم اطلاعاتی و امنیتی .
از دست دادن تابعیت ایران

از دست دادن تابعیت ایران به اشکال زیر قابل تصورر است :

1-در اثر ازدواج

 

2-از دست دادن ارادی تابعیت ایران

1-رد تابعیت ایران

2-ترک تابعیت ایران

از دست دادن تابعیت ایران در اثر ازدواج :زنان ایرانی که با مردان خارجی ازدواج کرده  و دولت متبوع شوهرشان سیستم وحدت تابعیت را پذیرفته است موجب از دست دادن تابعیت می گردد.

از دست دادن ارادی تابعیت ایران: در دو حالت قابل تصورراست :  1-رد(اعراض) تابعیت ایران 2-ترک تابعیت ایران

رد تابعیت ایران

رد(اعراض) تابعیت ایران

طبق بند الف ماده 977 هر گاه اشخاص مذکور در بند ۴ ماده ۹۷۶( کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آن‌ها در ایران متولد شده به وجود آمده‌اند) می توانند ظرف یک سال پس از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام تابعیت ایران را رد نمایند. مشروط بر اینکه ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه‌ی تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به این که آن‌ها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.

اولاد صغیر مرد خارجی  که تابعیت ایران را تحصیل نموده می توانند ظرف یک سال پس از رسیدن به (18)سال تمام ، تابعیت ایران را رد نمایند.(ماده 984ق.م. )

همسر مرد خارجی که تابعیت ایران را تحصیل نموده می تواند ظرف یک سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهرش ، تابعیت ایران را رد نماید.(ماده 984 ق.م. )

ترک تابعیت ایران

قانونگذار برای ترک تابعیت ایران شرایطی پیش بینی کرده است .طبق ماده ۹۸۸ق.م  اتباع ایران نمی‌توانند تبعیت خود را ترک کنند مگر به شرایط ذیل:
۱- به سن ۲۵ سال تمام رسیده باشند؛
۲- هیأت وزرا ء خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد؛
۳- قبلاً تعهد نمایند که در ظرف یک سال از تاریخ ترک تابعیت،حقوق خود را بر اموال غیرمنقول که در ایران دارا می‌باشند و یا ممکن است بالوراثه دارا شوند ولو قوانین ایران اجازه‌ی تملک آن را به اتباع خارجه بدهد به نحوی از انحا به اتباع ایرانی منتقل کنند. زوجه و اطفال کسی که بر طبق این ماده ترک تابعیت می‌نماید اعم از این که اطفال مزبور صغیر یا کبیر باشند از تبعیت ایرانی خارج نمی‌گردند مگر این که اجازه‌ی هیأت وزرا شامل آنها هم باشد؛
۴- خدمت تحت‌السلاح خود را انجام داده باشند.(انجام خدمت نظام وظیفه)
تبصره الف: کسانی که بر طبق این ماده مبادرت به تقاضای ترکت ابعیت ایران و قبول تابعیت خارجی می‌نمایند علاوه بر اجرای مقرراتی که ضمن بند (۳) از این ماده درباره‌ی آنان مقرر است باید ظرف مدت سه ماه از تاریخ صدور سند ترک تابعیت، از ایران خارج شوند. چنان چه ظرف مدت مزبور خارج نشوند مقامات صالحه، امر به اخراج آن‌ها و فروش اموالشان صادر خواهند نمود و تمدید مهلت مقرره‌ی فوق حداکثر تا یک سال موکول به موافقت وزارت امور خارجه می‌باشد.
تبصره ب: هیأت وزیران می‌تواند ضمن تصویب ترک تابعیت زن ایرانی بی‌شوهر ترک تابعیت فرزندان او را نیز که فاقد پدر و جد پدری هستند و کمتر از ۱۸ سال تمام دارند و یا به جهات دیگری محجورند اجازه دهد. فرزندان زن مذکور نیز که به سن ۲۵ سال تمام نرسیده باشند می‌توانند به تابعیت از درخواست مادر، تقاضای ترک تابعیت نمایند.

نکته 1

شخصی که تابعیت ایران را ترک می نماید حتی به اندازه بیگانگان ، حقوقی نسبت به اموال غیر منقول در ایران نخواهد داشت.

نکته2

سن ترک تابعیت (25)سال تمام و سن رد تابعیت (18)سال تمام می باشد.

 

ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط مربوط به ترک تابعیت ایران

1

عدم اعتبار ترک تابعیت متقاضی و بقای تابعیت ایرانی یا سلب تابعیت از وی؛

2

فروش کلیه اموال غیر منقول متعلق به وی با نظارت دادستان و ارائه قیمت آنها بعد از وضع مخارج فروش؛

3

محرومیت از وزارت ، معاونت وزارت و عضویت در مجلس شورای اسلامی و انجمن های ایالتی و بطور کلی هر شغل دولتی.

نکته :  طبق تبصره ماده 989ق.م. هیأت وزیران می‌تواند بنا به مصالحی به پیشنهاد وزارت امور خارجه تابعیت خارجی مشمولین این ماده را (که مطابق مقررات ، ترک تابعیت کرده اند)  به رسمیت بشناسد. به این گونه اشخاص با موافقت وزارت امور خارجه اجازه‌ی ورود به ایران یا اقامت می‌توان داد.

آثار ترک تابعیت ایران   

نسبت به خود شخص:شخصی که تابعیت ایران را ترک می نماید دیگر ایرانی محسوب نشده ،در نتیجه نمی تواند از حقوق و مزایایی که برای ایرانیان مقرر است استفاده نماید.

نسبت به خنواده شخص:اولاد کبیر این شخص از تبعیت ایرانی خارج نمی شوند مگر اینکه اجازه هیات وزیران شامل آنها هم بشود. اولاد صغیر همانند اولاد کبیر هستند. زوجه نیز همانند اولاد(کبیر و صغیر) است.

در مورد زن ایرانی که تابعیت ایران را ترک می کند اگر این زن دارای فرزندانی باشد که : 1-فاقد پدر یا جد پدری باشند ؛       2-کمتر از (18)سال داشته یا به دلایل دیگری محجور باشند؛3-مادر  در ضمن تقاضای خود ،تقاضای ترک تابعیت آنها را بنماید.

در این صورت اگر هیات وزیران موافقت نماید ؛فرزندان این زن نیز تابعیت ایرانی خود را از دست خواهند داد.

استثناء : فرزندان زن مذکور که بین (18) تا (25) سال هستند نیز می توانند به تبع مادر ، تقاضای ترک تابعیت ایران را بنمایند.

بازگشت به تابعیت ایران

اصل بر این است که طبق ماده 990

از اتباع ایران کسی که خود یا پدرشان موافق مقررات، تبدیل تابعیت کرده باشند و بخواهند به تبعیت اصلیه خود رجوع نمایند به مجرد درخواست به تابعیت ایران قبول خواهند شد مگر آن که دولت تابعیت آنها را صلاح نداند.

استثناء

در مورد زنان ایرانی که بر اثر ازدواج ،تابعیت خود را تغییر داده و بخواهند دوباره به تابعیت ایرانی خود رجوع نمایند ؛صرف درخواست برای بازگشت آنها به تابعیت ایرانی کافی می باشد.

نکته : زنان ایرانی که بر اثر ازدواج ، تابعیت ایرانی آنان موقتا سلب شده و در اثر تفریق یا فوت شوهر به تابعیت ایرانی خود بازگشت می نمایند از جمیع حقوق و مزایایی که برای سایر ایرانیان مقرر است برخوردار خواهند شد.

 

[1] -این قاعده در نظام های دارای حقوق عرفی اجرا می گردد.

[2] -این قاعده در نظام حقوقی اسلام قابلیت اجرا دارد.

  • امیرپور مدیر موسسه

فصل دوم : تابعیت

 Nationality

موضوعات حقوق بین‌الملل خصوصی

حقوق بین الملل خصوصی از سه(3) موضوع اصلی گفتگو می کند؛

1

تقسیم جغرافیایی اشخاص ( شامل تابعیت و اقامتگاه)؛

2

وضع حقوقی خارجیان؛

3

تعارض ها ( تعارض دادگاه ها ، تعارض قوانین ، تعارض مراجع رسمی).

بررسی حقوق کشورها نشان می‌دهد که کشورهای جهان به صورت واحد، موضوعات مشخص را در قالب حقوق بین‌الملل خصوصی اعمال نمی‌کنند. بلکه هر کشوری موضوع یا موضوعات خاصی را جزو این رشته‌ی حقوقی می‌داند. بطور کلی، کشورهای جهان را از این لحاظ می‌توان به دو دسته‌ تقسیم کرد:

1

کشورهایی که معتقدند : فقط  «تعارض قوانین»موضوع اصلی حقوق بین‌الملل می باشد.

2

کشورهایی که معتقدند :علاوه بر «تعارض قوانین» موضوعات دیگر(مانند تابعیت،اقامتگاه و حقوق خارجیان) نیز جزء حقوق بین‌الملل خصوصی است. این کشورها به سه گروه تقسیم می شوند:

1

کشورهایی که معتقدند علاوه بر تعارض قوانین، «تعارض دادگاه‌ها» نیز جزو حقوق بین‌الملل خصوصی است.

2

کشورهایی که علاوه بر«تعارض قوانین»و «تعارض دادگاه‌ها  «تابعیت» و «حقوق بیگانگان» را نیز جزو حقوق بین‌الملل خصوصی تلقی می‌نمایند.

3

کشورهایی که علاوه بر موضوعات فوق، «اقامتگاه» را نیز از موضوعات این رشته‌ی حقوقی می‌دانند

کشورهایی که معتقدند که حقوق بین‌الملل خصوصی، در صورتی معنا دارد که اختیار انتخاب وجود داشته باشد و چون این اختیار صرفا در بحث تعارض قوانین وجود دارد، بنابراین، فقط یک موضوع یعنی «تعارض قوانین»موضوع اصلی حقوق بین‌الملل خصوصی می‌باشد. مثلا کشور «آلمان» از جمله‌ی این کشورهاست. شاید به همین دلیل باشد که در این کشور، اصطلاح «تعارض قوانین» بیش از حقوق بین‌الملل خصوصی شهرت دارد.کشورهایی که علاوه بر موضوع فوق، موضوعات دیگری را نیز جزو حقوق بین‌الملل خصوصی می‌دانند. این کشورها به چند دسته تقسیم می‌شوند: 1-دسته‌ای معتقدند علاوه بر تعارض قوانین، «تعارض دادگاه‌ها» نیز جزو حقوق بین‌الملل خصوصی است. «انگلستان » ،«آمریکا»، «کانادا» و... از این دسته‌اند.2-دسته‌ی دیگری علاوه بر دو موضوع فوق، موضوعاتی مانند «تابعیت» و «حقوق بیگانگان» را نیز جزو حقوق بین‌الملل خصوصی تلقی می‌نمایند. «فرانسه» از آن جمله است.3-دسته‌ی دیگری مثل کشور «ایران»، علاوه بر موضوعات فوق، «اقامتگاه» را نیز از موضوعات این رشته‌ی حقوقی می‌دانند. بنابراین، در حقوق ایران، موضوعات حقوق بین‌الملل خصوصی عبارتند از:  تابعیت، اقامتگاه ، حقوق بیگانگان، تعارض قوانین و تعارض دادگاه‌ها.که در ذیل هریک  بررسی می شوند :

تقسیم جغرافیایی اشخاص

1-تابعیت

2-اقامتگاه

معنا و مفهوم تابعیت

تعریف تابعیت

عبارت است از رابطه سیاسی و معنوی که شخصی را به دولت معینی مرتبط می سازد.

علت اینکه گفته می شود رابطه فرد و دولت سیاسی است این است که : این رابطه ناشی از قدرت و حاکمیت دولتی است که فردی را از خودش می داند .                                                                                                                                    علت اینکه گفته می شود رابطه فرد و دولت معنوی است این است که : این رابطه مربوط به مکانی نیست که شخص در آنجا سکونت دارد .به عنوان مثال یک ایرانی هر کجا سکونت گزیند ایرانی است و همیشه رابطه ی خود را با کشورش حفظ می کند .                                                                                                                                                                              تبعهNational به چه کسی گفته می شود؟ کس که دارای تابعیت کشور معینی است .                                                                                   تبعه : فردی است که تابعیت دولت معینی را داشته باشد .                                                                                                                  آپاتریدApatridبه چه کسی گفته می شود؟چنانچه شخصی ،تابعیت هیچ دولتی را نداشته باشد آپاترید(بدون تابعیت) نامیده می شود.                                                                              

شرایط تحقق تابعیت

1-دولتی وجود داشته باشد.

2-تبعه ای موجود باشد.

اصول و مبانی تابعیت

 

اصول و مبانی تابعیت

1

هر فردی بایستی تابعیتی داشته باشد؛

2

هیچ فردی نبایستی بیش از یک تابعیت داشته باشد ؛

3

تابعیت یک امر همیشگی و زوال ناپذیر نیست.

اصل اول : هر فردی بایستی تابعیتی داشته باشد: هر کس باید دارای تابعیت باشد (نفی بی تابعیتی): هر دولت کوشش  می کند تا آنجا که میسر باشد برای کسانی که در قلمروی او می باشند تابعیت در نظرگرفته شود. از این میان این قاعده های خاصه قاعده های مبتنی بر معیار خاک از این جهت بیشتر موثرند که سبب می گردند برای کسانی که از دایره شمول قاعده های مبتنی بر معیار خود بیرون می مانند بتوان تابعیت محل تولد آنها را در نظر گرفت در برابر این اصل کسانی هستند که بی تابعیت هستند که به آنها آپاترید گفته می شود عوامل آپاترید مانند: درخواست ترک تابعیت و موافقت دولت با آن، و عدم توفیق در تحصیل تابعیت جدید، سلب تابعیت به عنوان مجازات و ...

برای جلوگیری از بی تابیعتی علاوه بر معاهده ی 28 سپتامبر 1954 ،کشورها به تدابیری دست زده اند ؛چنانچه قانونگذاری کشورها بر مبنای معیار خاک در مورد بی تابعیت های اصلی که سبب می گردد اطفال متولد از پدر و مادر بی تابعیت  کشور محل تولد بهره مند گردند برای نیل به همین هدف بود . یا در حقوق ایران اصول 41 و 42 قانون اساسی و ماده 981 ق،م در این زمینه است.

مواردی که شخص بی تابعیت می شود

1-در اثر مهاجرت

2-در اثر مجازات

3-در اثر قانون خاص

4-در اثر تخییر[1]

نتایج اصل  اول :

نتایج  اصل اول ( اصل اول می گوید: هر فردی بایستی تابعیتی داشته باشد)

1

هر فردی به محض تولد بایستی تبعه دولت معینی باشد.

2

هیچ فردی نمی تواند ترک تابعیت کند بدون آنکه تابعیت دولت دیگری را بپذیرد.                                                              این  قاعده دارای دو استثنا ء است :1-سلب تابعیت به عنوان مجازات؛ 2-سلب تابعیت در اثر پناهندگی .

به چند طریق ممکن است دولتی ،تابعیت خود را به فردی تحمیل کند؟

تحمیل تابعیت به دو طریق امکان پذیر است :  1- از طریق معیار خون ، 2- از طریق معیار خاک .

معیار خون

معیار خون : عبارتست از سیستمی که در آن تابعیت از  طریق نَسَب به طفل تحمیل می شود. به این نوع تابعیت ، تابعیت نَسَبی هم می گویند.معیار خون دارای قدمت بیشتری نسبت به معیار خاک است ، و آن یعنی کسی از پدر و مادری که تابعیت یک دولت را دارند متولد شوند .

معیار خاک

معیار خاک : یعنی فرد در سرزمینی که تحت حاکمیت یک دولت است متولد شده باشند و پدر و مادر آن فرد متعلق به آن دولت نباشند.

نکته مهم این است که :

هر دولت می تواند یکی از دو معیار(خون یا خاک) را به تنهایی مبنای تعیین تابعیت اصلی خود قرار دهد و یا آن دو را با هم به عنوان قاعده تعیین تابعیت در سیستم قانون ملی خود بپذیرد و به مورد اجرا بگذارد.مثلاً قاعده های تابعیت دولت آمریکا بیشتر متکی بر معیار خاک است، و این به مناسبت ترکیب جمعیتی در آن سرزمین است که جز گروهی اندک از سکنه قدیمی آن بقیه اتباع را مهاجرانی تشکیل می دهند که از سرزمین های دیگر آمده اند. در مقابل قاعده  فرانسه بیشتر متکی بر معیار خون می باشند.در ایران از دو معیار خون و خاک استفاده گردیده است، هرچند غلبه با معیار خون است.(در ایران قانونگذارسیستم خون  را به صورت اصل و سیستم خاک را به صورت استثناء پذیرفته است)

طرفداران هریک از سیستم خون و سیستم خاک برای اثبات دیدگاه های خود دلایلی را ذکر کرده اند که در زیر بیان می گردد.

دلایل طرفداران سیستم خون

 

1

مصلحت کشورهای پرجمعیت و مهاجر فرست: مصلحت کشورهایی که تبعه زیاد و وسعت خاک کم دارند در این است که سیستم خون را اجرا نمایند .چون کثرت تبعه برای دولتی در زمان صلح،باعث قدرت سیاسی و اقتصادی و در هنگام جنگ موجب قدرت نظامی می شود.با اجرای سیستم خون اهالی کشور را هر کجا باشند ،تبعه خود می دانند.

 

2

دلیل ملی یا نژادی:طرفداران این عقیده معتقدند که اعمال سیستم خون بهترین وسیله رعایت تاثیرات نژادی و ضامن علاقه مندی به کشور است.

 

3

دلیل احساسی: طرفداران این نظریه معتقدند که اجرای سیستم خون باعث افزایش اعتبار و حیثیت دولت می شود زیرا با کثرت تبعه و داشتن افرادی در خارج از کشور باعث نفوذ سیاسی و معنوی شده اسم آن کشور بر سر زبان ها می افتد.

دلایل طرفداران سیستم خاک

1

انتساب هر فرد به دولتی ، بیشتر مربوط به خاک است.

2

تابعیت ارضی ،مانند وسیله غیر مستقیمی برای مبارزه با آپاترید محسوب می شود .اگر فردی ،تابعیت محل تولد خود را نپذیرد ،دولت دیگری یافت نمی شود که بتواند تابعیت به او اعطا کند.

3

تشابه تابعیت و اقامتگاه :کشورهایی(مانند انگلستان و امریکا) که احوال شخصیه افراد را تابع قانون اقامتگاه می دانند در تابعیت ، سیستم خاک را اعمال می کنند.

4

تاثیر عوامل اجتماعی در شخص بیشتر از تاثیر خون بوده است.«کسی که در سرزمینی متولد شد و در آنجا رشد و نموکرد تابعیت او به اقتضای یک اختلاط معنوی بایستی تابعیت محل تولدش باشد.»

5

کشورهای کم جمعیت و مهاجر پذیر معتقد به دلایل فایده جویی (مصلحتی) هستند .این دسته از کشورها بر این عقیده اند که اعمال سیستم خاک برای کشورهای وسیع و کم جمعیت بسیار مفید است.

اجرای کدام یک از دو سیستم خون یا سیستم خاک بهتر و شایسته تر است؟

امروزه به دو دلیل سیستم خاک و سیستم خون توسط کشورها پذیرفته شده است:                                                                   دلیل اول اینکه آپاترید (بی تابعیتی)زیاد نشود.  دلیل دوم آن است که تمامیت ملی در مقابل اختلاط نژاد حفظ گردد.

 

اصل دوم : هیچ فردی نبایستی بیش از یک تابعیت داشته باشد(اصل تابعیت واحد- نداشتن بیش از یک تابعیت - نفی دو تا بعیتی )  

هم شخص بدون تابعیت و هم شخص دارای بیش از یک تابعیت در یک وضع غیر عادی قرار دارند. داشتن تابعیت مضاعف سبب تقابل میان دولت های متبوع شخص می گردد و این امر با نظم بین المللی از حیث تقسیم جغرافیایی اشخاص میان دولت ها نا سازگار است و برای خود شخص هم موجد مشکلاتی می گردد آنچه در عمل منتهی به دو تابعیتی می گردد می تواند قهری باشد مثل تولد شخص در کشوری غیر از کشور متبوع پدر و مادر که در این حالت وی از یک سو دارای تابعیت کشور متبوع آنها تلقی می گردد و از سوی دیگر دارای تابعیت کشور محل تولد ، و این وضیعت هنگامی رخ می دهد که درکشور متبوع پدر و مادر او قاعده مبتنی بر معیار خون ، و در کشور محل تولد قاعده مبتنی بر معیار خاک حاکم باشد . یا دو تابعیتی ارادی باشد . مانند : کسی با حفظ تابعیت پیشین خود تابعیت دولت دیگر را هم به دست آورد .روشهای حل دو تابعیتی : مانند ، آنکه در تابعیت های اصلی در قانونگذاری داخلی برای تبعه حق انتخاب میان یکی از دو تابعیت قابل انتساب به او و نفی دیگری شناخته شود . یا در مورد تابعیت اکتسابی جدید کسب آن منوط به ترک تابعیت پیشین گردد .                                                                                  

وضع غیر عادی(تابعیت مضاعف) در موارد زیر مصداق پیدا می کند :                                                                                                                  1-اختلاف طرز تفکر دولت ها راجع به تحصیل تابعیت : مثال اول : چنانچه از پدر و مادر فرانسوی که یکی از آنها در ایران متولد شده ،طفلی در ایران به وجود آید ؛طبق قانون فرانسه ،سیستم خون حاکم است و  قانونگذار ایران قائل به سیستم خاک است . در نتیجه طفل دو تابعیت دارد هم تابع دولت فرانسه و هم تبعه دولت ایران می باشد.                                                                                     مثال دوم :هرگاه یک خانواده ایرانی به امریکا عزیمت نماید و در آنجا اقامت کند چنانچه از آن خانواده فرزندی در خاک امریکا به وجود آید آن فرزند از نظر قانون امریکا که در این مورد سیستم خاک را اعمال می کند امریکایی و از نظر قانون ایران ، طبق سیستم خون ، ایرانی ، محسوب می شود.

2- از علل دیگر تابعیت مضاعف آن است که شخصی با حفظ تابعیت قدیمش تابعیت جدید بدست آورد .

3-ازدواج  از علل تابعیت مضاعف است.مثال : هرگاه یک زن تبعه فرانسه با مرد ایرانی ازدوج نماید؛ این زن دارای تابعیت مضاعف می باشد.طبق بند 6ماده976قانون مدنی ایران ، این زن ، ایرانی محسوب است و طبق قانون تابعیت فرانسه مصوب 19 اکتبر1945 .م. تابعیت فرانسه را برایش محفوظ می دارد.

راه های جلوگیری از تابعیت مضاعف

1-برای رفع پدیده تابعیت مضاعف بایستی یکی را بر دیگری ترجیح داد.

طبق کنگره استکهلم 1928.م. نظر اکثریت اعضای موسسه حقوق بین الملل این بود که اختیار به شخص تبعه داده شود و او مخیر باشد که در سن رشد قانونی هرکدام از تابعیت ها را که می خواهد انتخاب کند.اما چون تابعیت امری مهم و متضمن مصالح سیاسی دولت هاست بهتر آن است که بر حسب مقتضای سیستم خاک یا سیستم خون عمل شود به این معنا که در نسل اول سیستم خون ولی از نسل دوم به بعد باید سیستم خاک را ترجیح دهند.

2-در مورد «تحصیل تابعیت جدید» یا «ازدواج » کسی نتواند تابعیت جدیدی به دست آورد مگر اینکه تابعیت قبلی خود را از دست داده باشد .دو فرض در این باره متصور است:

فرض اول

اینکه کشور اول که شخص تابعیت آنرا داشته ترک تابعیت تبعه خود را بدون قید و شرط قبول کند

فرض دوم

اینکه کشور جدید کسی را به تابعیت نپذیرد مگر آنکه او ثابت کند که تابعیت قبلیش را رها کرده است.

 

اصل سوم : تابعیت یک امر همیشگی و زوال ناپذیر نیست.

این مساله در اصل پانزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح گرددیده است.هر کس حق دارد تابعیتی داشته باشد و کسی را نمی توان خود سرانه از تابعیت  یا حق تغییر تابعیت محروم ساخت . هر دولت در قانونگذاری خود در زمینه تابعیت شرایطی هم که برای تغییر تابعیت آن دولت از سوی تبعه لازم است مراعات گردند تعیین می نماید . مانند ، شرایطی که در ماده 988 قانون مدنی ایران پیش بینی شده است . حق تغییر تابعیت میتواند ارادی باشد مثل ازدواج میان زن و مرد دارای دو تابعیت جداگانه و تحمیل تابعیت مرد بر زن یا بر اثر عامل بهتری مانند جابجا شدن حاکمیت دولت پیشین یا حاکمیت دولتی دیگر ،که در پی پیشامد جنگ و عقد صلح و یا حل اختلاف مرزی صورت می گیرد.بنابراین طبق اصل سوم دانستن این موارد ضرورت دارد  :

تغییر ارادی تابعیت

تغییر غیر ارادی تابعیت

تغییر تابعیت در اثر ازدواج

تغییر تابعیت در اثر خدعه و تقلب

 

 

1-تغییر ارادی تابعیت

وضع شخص در مقابل دولتی که می خواهد نسبت به آن ترک تابعیت کند: در گذشته در بعضی کشورها مانند عثمانی و اتحادجماهیر شوروی ،دولت ها به تبعه خود اجازه نمی دادند که به آسانی ترک تابعیت نماید و رابطه فرد و دولت به صورت «انقیاد همیشگی» بود .اما از اواسط قرن نوزدهم .م. به تدریج نوعی تحول فکری ایجاد شد و دولت ها پذیرفتند که ممکن است اتباع به دلایل موجهی بخواهند ترک تابعیت کنند و همچنین نمی توان به اجبار اتباع را با مقررات سخت تابعیت ،تبعه خود دانست.زیرا مساله ترک تابعیت ، یک مساله «مصلحت اجتماعی» است و به هیچ وجه یک تکلیف حقوقی نیست زیرا مسلم شده که تابعیت قرارداد نیست که تبعه بتواند آنرا فسخ نماید.در ترک تابعیت سه شرط مورد توجه مقنن است :

1

شرط از لحاظ کمیت :در صورت تقاضای زیاد ترک تابعیت یا ترک تابعیت دسته جمعی ،دولت می تواند از ترک تابعیت جلوگیری نماید.(مثلاًماده 988 قانون مدنی ایران،اجازه هیات دولت را برای خروج از تابعیت ایران لازم دانسته است.

2

شرط زمان :دولت می تواند ترک تابعیت را به زمان معینی موکول کند.مثلاً به تبعه صغیر ،اجازه ترک تابعیت ندهد. یا معیار ترک تابعیت در فرانسه سن رشد قانونی(21سال)است.سن ترک تابعیت در ایران (25سال)تمام است.

3

شرط انجام تعهدات شخصی:مثلاً دولت اجازه ترک تابعیت را موکول به انجام خدمت نظام وظیفه نماید.

وضع شخص در مقابل دولتی که می خواهد به تابعیت آن در آید.اشخاص فقط می توانند تقاضای پذیرش تابعیت کنند .هیچ کس نمی تواند آزادانه ،تابعیتی را ترک نماید ، هیچ کس هم نمی تواند تابعیت جدیدی بدست آورد.

2-تغییر غیر ارادی تابعیت:

در صورتی رخ می دهد که قسمتی از اراضی یک کشور از خاک جدا می شود .اتباع آن سرزمین حق انتخاب یکی از دو تابعیت دولت پیشین یا دولت جانشین را دارند.

3-تغییر تابعیت در اثر ازدواج :

قبل از قرن (19) دانشمندان معتقد بودند که «ازدواج در تابعیت تاثیر دارد و زن در اثر ازدواج ، تابعیت شوهرش را کسب می کند»( نظریه وحدت تابعیت زن و شوهر).و دلایلی را  برای این گفته خود ذکر نمودند که :

  • آثار ازدواج در روابط بین زن و شوهر طبق قانون مملکت متبوعه زن و شوهر معین می گردد چون اعمال بیش از یک قانون ملی بر روابط زن و شوهر ایجاد تعارض می کنددر نتیجه راه  حل این تعارض  قاعده «وحدت تابعیت»است .چون مشکل است که مرد را تابع قانون زن بدانیم لذا زن تابعیت شوهر را می پذیرد.
  • ازدواج یک «همکاری مادام الحیات » است که موجب ایجاد وحدت معنوی بین زن و مرد می شود.اما اختلاف تابعیت موجب حکومت قوانین مختلف بر آثار ازدواج است.لذا برای تامین وحدت معنوی بین زن و شوهر بایستی یک تابعیت داشته باشند به عبارت دیگر یک قانون بر آثار ازدواج اعم از شخصی یا مالی حکومت کند.پس لازم است یکی تابعیت دیگری را کسب کند بالاخص زن تابعیت شوهر را بپذیرد.

4-تغییر تابعیت در اثر خدعه و تقلب  :

دو تعریف زیر درباره تقلب نسبت به قانون مبین این است که «تقلب تمام عمل را  فاسد می کند».[2]

تعریف اول : فریب یا تقلب نسبت به قانون یعنی شخصی از حقی که قانون داده است برای یک منظور و هدف تقلبی استفاده کند.

تعریف دوم : یعنی اختیاری را که مقنن به شخص اعطاء کرده از هدف اصلیش منحرف سازد.

سوال: آیا تغییر تابعیت بعدی شوهر در تابعیت زن تاثیر دارد یا خیر؟

 

پاسخ: در قوانین کشورها تصمیمات متفاوت مشاهده می شود و اکثر قوانین ، از جمله قانون ایران تا حدودی و قانون فرانسه بطور کلی ،تغییر تابعیت های بعدی شوهر را درباره زن بی تاثیر می دانند.

منشاء حقوقی تغییر تابعیت زن در اثر ازدواج : سه عقیده در این باره وجود دارد:

1

بعضی این تغییر تابعیت را ناشی از اراده زن می دانند.

2

عده ای آنرا غیر ارادی می دانند .

3

برخی هم سلطه شوهری را در این تغییر تابعیت موثر می دانند.

 

توضیح بیشتر : طرفداران نظریه ارادی معتقدند که زن ، تابعیت شوهر را با علم و اراده می پذیرد و در هنگام ازدواج به تابعیت خارجی شوهرش آگاه است .به همین خاطر فقط تابعیت ابتدایی شوهر به زن تحمیل می شود نه تابعیت بعدی شوهر .

 ایرادی که به نظریه ارادی وارد است این است که اگر زن بر حسب اراده خودش تابعیت شوهر را می پذیرفت بایستی اختیار رد آنرا داشته باشد ؛حال آنکه چنین نیست و او به هیچ وجه نمی تواند تابعیتی را که شوهر در موقع عقد ازدواج دارد نپذیرد.ایرادی که بر نظریه غیرارادی است این است که قبول این عقیده ملازمه خواهد داشت یا اینکه تمام تغییر تابعیت های بعدی شوهر در دوران ازدواج به زن تحمیل شود حال آنکه قوانین اغلب کشورها تغییر تابعیت های بعدی شوهر را درباره زن بی تاثیر می دانند. عقیده طرفداران سلطه شوهری نیز مردود است زیرا سلطه شوهری یک موضوع حقوق خصوصی و مربوط به اهلیت مدنی زن است حال آنکه موضوع تابعیت از مفاهیم حقوق عمومی است.

دیدگاه مناسب:چون تغییر تابعیت در اثر ازدواج نه ارادی و نه غیر ارادی و نه نتیجه سلطه شوهری است ؛تغییر تابعیت را قانون به او تحمیل می کند . تغییر تابعیت زن در اثر ازدواج ،اثر وصف تاسیس عقد ازدواج است . یعنی وقتی زن شوهر اختیار می کند سازمان قانونی ازدواج کشور متبوعه شوهر (یا محل انعقاد عقد) را می پذیرد.هر چند لازمه ازدواج رضایت زن است اما وقتی زن به این امر رضایت داد خود به خود آثار قهری آنرا قبول می کند بنابراین چنین استنتاج می شود که تغییر تابعیت زن اثر قهری زناشویی می باشد.

 

 

[1] - اصل تخییر بدین معناست که : در مواردی که قانون ،شخصی را مخیر کند که بین دو تابعیت ، یکی را اختیار کند و او هیچ کدام را اختیار ننماید .

 

[2] -این یک اصل پذیرفته شده  در حقوق روم درباره تقلب نسبت به قانون می باشد.

  • امیرپور مدیر موسسه

بسم الله الرحمن الرحیم

حقوق بین الملل خصوصی

با سلام محضر دانشجویان عزیز مطالب زیر مربوط است به مبحث کلیات حقوق بین الملل خصوصی .

جلسه اول : کلیات

منابع حقوق بین‌الملل خصوصی 

حقوق بین‌الملل خصوصی، در زمره حقوق موضوعه قرار دارد. همانطور که مقررات حقوق داخلی وضع و به مرحله اجرا در می‌آیند، قواعد حقوق بین‌الملل خصوصی را هم قوه حاکمه هر دولت، مستقلا تعیین می‌کند و به موقع اجرا می‌گذارد. اما از آنجا که اجرای این قواعد خواه ناخواه با سایر حاکمیت‌ها  در برخورد است، دولتها ناگزیرند که یا با توافق صریح و عقد قراردادهای سیاسی، و یا با توافق ضمنی و ایجاد عرف بین‌المللی، مسایل مربوط به حقوق اتباع خود را تنظیم کنند بنابراین، حقوق بین‌الملل خصوصی هم از منابع داخلی و هم از منابع بین‌المللی سرچشمه می‌گیرد.

منابع داخلی حقوق بین الملل خصوصی

قانون اساسی

قوانین عادی

رویه قضایی داخلی

دکترین

 

  • قانون اساسی:عمده‌ترین منابع حقوق بین‌الملل خصوصی، مبتنی بر اصول قوانین اساسی کشورها می باشد. برای مثال در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بر اساس اصل‌های 41 و 42، در خصوص تابعیت دولت ایران، تابعیت حق مسلم هر ایرانی محسوب گردیده است و سلب تابعیت ایرانیان (چه براساس مجازات و چه براساس پناهندگی) ممنوع شده است. همچنین فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشتمل بر 24 اصل، به حقوق عمومی و آزادی‌های ملت از جمله بیگانگان مقیم ایران اختصاص یافته است.
  • قوانین عادی:از جمله مهمترین منابع داخلی حقوق بین‌الملل خصوصی کشورها، قوانین عادی محسوب می‌شود. در ایران، مجموعه قوانینی به شرح ذیل از جمله منابع داخلی حقوق ایران به حساب می‌آیند:                                                 1-قانون مدنی :مواد 976 تا 990 قانون مدنی به موضوع تابعیت، مواد 1002 تا 1009 به اقامتگاه و مواد 6، 7، 8، 10، 966، 968، 969، 973 و 988 قانون مدنی ایران به موضوعات مرتبط به تعارض قوانین اختصاص دارد.                           

2-قانون تجارت :مواد 110، 201، 220، 305، 306، 317، 524، 525، 590 و 591 قانون تجارت ایران به مسایل مختلف حقوق بین‌الملل خصوصی پرداخته است.[1]

  • رویه‌ی قضایی داخلی:وحدت آرا و احکام قضایی، منبع موثری در تکوین حقوق بین‌الملل خصوصی است. در حقوق بین‌الملل خصوصی ایران، برخلاف نظام حقوقی موجود در کشورهای اروپایی، وحدت رویه‌ی قضایی چندان جایگاه اصلی خود را در تکمیل حقوق بین‌الملل خصوصی نیافته است. به عبارتی، در کشور ما قواعد حقوق بین‌الملل خصوصی که واجد ریشه عرفی باشد و به وسیله آرای محاکم (رویه قضایی) ایجاد شده باشد، بسیار کم است و این خود نقیصه‌ای را در پیشرفت و به جلو بردن این رشته ایجاد کرده است.اما در  دیگر کشورها بیشتر قواعد حقوق بین‌الملل خصوصی به وسیله آرای محاکم ایجاد شده است. مثلا در فرانسه قاعده «locus regit actum» که اسناد از حیث شرایط شکلی، تابع قانون محل تنظیم خود می‌باشند، با آنکه از قواعد عرفی است، معذلک به مثابه قانون قابل احترام است و عدم رعایت آن از موجبات نقض در دیوان کشور فرانسه خواهد بود
  • دکترین: نظریه‌های علمای علم حقوق، منبع مهمی در تصویب قواعد حقوقی حاکم بر حقوق بین‌الملل خصوصی کشورها محسوب می‌شود. معمولا، بسیاری از قوانین در موضوعات مختلف همانند «تابعیت»«اقامتگاه»« شرایط بیگانگان» و« تعارض قوانین» ناشی از نظریات حقوقی حقوقدانان و اساتید دانشگاه‌ها می‌باشد که با تجزیه و تحلیل قوانین نسبت به ارزیابی ابهامات و اشکالات قوانین مصوب مجالس پارلمانی و نقد و تفسیر احکام صادره توسط محاکم قضایی اقدام می‌نمایند.

منابع بین‌المللی حقوق بین الملل خصوصی                                                                                         در ماده‌ی 38 اساسنامه‌ی دیوان بین‌المللی دادگستری آمده است :                                                                     

  • «دیوان بین‌المللی دادگستری که ماموریت دارد اختلافاتی را که به آن رجوع می‌شود، بر طبق حقوق بین‌الملل حل و فصل نماید، موازین زیر را اجرا خواهد کرد:                                                                                                               الف: عهدنامه‌های بین‌المللی را اعم از عمومی و خصوصی که به موجب آن قواعدی معین شده است که طرفین اختلاف آن قواعد را به رسمیت شناخته‌اند؛                                                                                                                                ب: عرف بین‌المللی به عنوان رویه‌ای کلی که به صورت قانون پذیرفته شده است؛                                                                            ج: اصول عمومی حقوقی که مقبول ملل متمدن است؛                                                                                                     د: با رعایت مفاد ماده‌ی 59، تصمیمات قضایی و عقاید برجسته‌ترین علمای ملل مختلف به منزله‌ی وسایل فرعی برای تعیین قواعد حقوقی.                                                                                                                                              
  • دیوان می‌تواند در صورت رضایت طرفین بر اساس اصل انصاف رای دهد».

مهمترین منابع بین‌المللی حقوق بین‌الملل خصوصی

معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی

رویه‌ی قضایی بین‌المللی

عرف بین‌المللی

 

  • معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی: در تکوین قواعد حقوق بین‌الملل خصوصی، کنوانسیون‌های بین‌المللی، عمده‌ترین نقش را دارند. مهمترین این کنوانسیون‌ها، کنوانسیون‌های‌ 1955 لاهه در خصوص احاله،کنوانسیون 1978 راجع به ازدواج،کنوانسیون 1970 راجع به «طلاق» وکنوانسیون 1993 راجع به «فرزند خواندگی»می‌باشد.
  • رویه‌ی قضایی بین‌المللی: گرچه به طور معمول، دعاوی بین‌المللی میان اشخاص در محاکم داخلی حل و فصل می‌شود و دعاوی میان دولت‌ها توسط دادگاه‌های بین‌المللی همانند «دیوان بین‌المللی دادگستری»رسیدگی می‌شود، اما پس از جنگ جهانی دوم و خصوصا در دهه‌های اخیر ارجاع دعاوی بین‌المللی میان اشخاص به دیوان داوری بین‌المللی، امری متداول و معمول می‌باشد. برای مثال، در سال 1981، دعاوی اتباع ایران و آمریکا علیه دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت ایالات متحده آمریکا در دیوان داوری رسیدگی شد. یکی از دستاوردهای این دیوان در خصوص رفع تابعیت مضاعف و تاکید بر اصل «تابعیت موثر» به عنوان قاعده‌ی حقوقی مبتنی بر رویه‌ی قضایی بین‌المللی بود. بنابراین، آرای صادره توسط مراجع قضایی بین‌المللی، زمینه‌ساز تدوین قواعد حقوقی حاکم بر حقوق بین‌الملل خصوصی گردید.
  • عرف بین‌المللی: «عرف بین‌المللی»عبارت از یک قاعده حقوقی است که دولتها طی مدت طولانی در روابط خود آنرا رعایت کرده‌اند به طوری که در وجدان عمومی آنها به تدریج یک جنبه الزامی پیدا کرده است. بعنوان مثال، این قاعده بین‌المللی که «هر دولتی باید حداقل حقوقی برای اتباع کشورهای دیگر که در قلمرو حکومت او اقامت دارند به رسمیت بشناسد»، یک قاعده عرفی است.بسیاری از قواعد حقوقی موجود در حقوق بین‌الملل خصوصی، ناشی از همین عرف بین‌المللی است. این قواعد حقوقی که اغلب مورد پذیرش کشورها قرار گرفته است عبارتند از:قانون اقامتگاه متوفی بر ترکه‌ی منقول؛ قانون محل وقوع عقد بر قراردادها و تعهدات قراردادی؛ قانون محل تنظیم سند بر شکل اسناد؛قانون محل وقوع مال بر اموال منقول و غیر منقول؛قانون محل وقوع جرم.
  • دکترین بین‌المللی: دکترین یا آموزه‌های حقوقدانان برجسته دنیا، منشا مستقیم حقوق بین‌الملل خصوصی بشمار نمی‌روند، ولی به طور غیر مستقیم در ایجاد، تفسیر و اعمال قواعد حقوقی تاثیر بسزایی دارد و این تاثیر عملا یا به وسیله آموزش و یا در اثر تفسیر و گزارشهای کتبی و یا تحقیقات و تتبعات انجمن‌های علمی انجام می‌گیرد.                            تفاوت حقوق بین الملل عمومی و خصوصی                                                                                                                حقوق بین الملل عمومی و خصوصی علاوه بر اختلاف در تعریف در موارد زیر نیز اختلاف دارند:

موارد اختلاف

حقوق بین الملل عمومی

حقوق بین الملل خصوصی

اختلاف در موضوع

موضوع حقوق بین الملل عمومی دولت ها-سازمان های و اشخاص  بین المللی هستند

موضوع حقوق بین الملل خصوصی صرفا اشخاص هستند.

اختلاف در مبانی

اراده دو کشور یا کشورهاست.

اراده یک کشور است.

اختلاف

در منابع

منابع اصلی عبارتند از معاهدات-عرف بین المللی و اصول کلی حقوقی . منابع فرعی عبارتند از رویه قضایی دکترین و اصل عدالت و انصاف.

همان منبع داخلی است.

اختلاف              در مرجع رسیدگی

مراجع حقوقی بین المللی عبارتند از : داوری بین المللی و دیوان بین المللی دادگستری

اغلب مراجع داخلی،در موارد خاصی مراجع فراملی،استثنائا مراجع حقوقی بین المللی.

اختلاف

در ضمانت اجرا

به حقوقی غیرحقوقی و نظام ملل متحذ تقسم می شود.

دارای ضمانت اجرای موثر داخلی است.

تعریف حقوق بین الملل عمومی

مجموعه قواعد و مقرراتی است که تنظیم کننده روابط میان دولت ها با یکدیگر و با سازمان های بین المللی و سازمانها با یکدیگر و با دولت ها و در بعضی موارد با افراد و اشخاص بین المللی است.                                                                          منابع حقوق بین الملل عمومی عمدتاً معاهدات ، عرف و عادات بین الملل و رویه قضایی بین المللی است.

تعریف حقوق بین الملل خصوصی

تعریف اول : مجموعه قوانین و مقرراتی که در خصوص روابط حقوقی غیر داخلی ( یا بین الملل ) اتباع کشورها و چگونگی اعمال مقررات حقوقی بر این اتباع از نظر صلاحیت قوانین و محاکم بحث می کند؛ که بر خلاف حقوق بین الملل عمومی دارای قواعدی است که ضمانت اجرایی کافی و موثر دارند.                                                                                                                     تعریف دوم: حقوق بین الملل خصوصی ،شاخه ای از علم حقوق است که به روابط حقوقی خصوصی اشخاص (حقیقی و حقوقی) در زندگی بین المللی آنها می پردازد.                                                                                                                                      با توجه به این تعریف می توان گفت : حقوق بین الملل خصوصی دارای دو مشخصه است 1-بین المللی بودن 2-خصوصی بودن.

طبق تعریفی که از حقوق بین الملل خصوصی  ارائه نمودند دارای دو مشخصه است:

دو مشخصه حقوق بین الملل خصوصی

 

 

1

بین‌المللی بودن: نظرات متفاوتی در باره این خصیصه وجود دارد. برخی  مانند « نی بوایه »معتقداست این رشته به هیچ وجه جنبه بین‌المللی ندارد، دووری سومیر عقیده دارد که این رشته از حقوق شعبه ای از حقوق داخلی است.[2]در نقطه‌ی مقابل، عده‌ای معتقدند این رشته، جنبه‌ی بین‌المللی دارد؛ زیرا صحنه‌ی اجرای قواعد آن، صحنه‌ی بین‌المللی است و عامل «مرز»در آن ذی ‌مدخل است و آن را جنبه‌ی بین‌المللی بخشیده است. لذا اشکالی ندارد که برای این رشته از حقوق، جنبه‌ی بین‌المللی قایل شویم.دکتر محمد نصیری می گوید: «اگر چه حقوق بین الملل خصوصی از لحاظ طریقه حل مسائل مربوطه فاقد جنبه بین المللی است ولی دولتها در وضع واجرای قواعد و مقررات راجع به آن برای صحیح ومنصفانه بودن ناگزیر از رعایت حاکمیت سایر دولتها ست؛ اشکالی ندارد برای این شعبه از حقوق ،جنبه بین المللی قائل شویم.»

 

 

2

خصوصی بودن: نظرات متفاوتی در باره خصوصی بودن حقوق بین الملل مطرح شده است. عده‌ای معتقدند این رشته از شاخه‌های حقوق عمومی است؛ زیرا اولا، دولت‌ها برای وضع قواعد مربوط به تنظیم روابط افراد در صحنه‌ی بین‌المللی، مقتضیات جامعه‌ی بین‌المللی و مصالح سیاسی و اجتماعی گروه ملی خود را مد نظر قرار می‌دهند. ثانیا، دولت‌ها فعلا در روابط خصوصی افراد نیز دخالت می‌کنند.نظر غالب این است: این رشته، از شاخه‌های حقوق خصوصی است؛ زیرا می‌دانیم که «تنظیم رابطه»، ملاک و معیار ما برای تشخیص قاعده‌ی عمومی از خصوصی است. به بیان دیگر، اگر قاعده‌ای، روابط دولت با افراد یا دولت با دولت را تنظیم نماید، یک قاعده‌ی عمومی تلقی می‌شود؛در غیر این صورت خصوصی قلمداد می‌شود. لذا ملاحظه می‌شود که قواعد این رشته‌ی حقوقی، روابط افراد را با یکدیگر تنظیم می‌نماید. بنابراین، این رشته، واجد شرایط خصوصی می‌باشد.

فواید  حقوق بین الملل خصوصی

1

فواید عملی: که شامل اموال ، اشخاص ، اسناد ، اعمال حقوقی است . براثر جابجایی اشیاء،اشخاص،افکار و عقاید از کشوری به کشور دیگر مسائل زیادی مطرح می شود . در موارد ذیل هرگاه یک طرف عنصر خارجی باشد قواعد حقوق بین الملل خصوصی بر آن حاکم خواهد بود.1-هرگونه نقل و انتقال کالا از کشوری به کشور دیگر یک مساله بین المللی را در روابط افراد مطرح سازد.2-جابجا شدن اشخاص ،عزیمت از کشوری و اقامت در کشور دیگر ،مسائل بین المللی مربوط به اشخاص را مطرح می کند.3-با توجه به گسترش و انتقال سریع تکنولوژی و از بین رفتن مرزها توسط امواج،آثار هنری و ادبی مصنفین ،مخترعین،دانشمندان،موسیقدانان و...به آسانی از کشوری به کشور دیگر قابل انتقال است و اغلب این مساله بین المللی مطرح می شود که مالکیت معنوی را تا چه حدودی می توان حمایت کرد؟این مباحث حقوقی در حقوق بین الملل خصوصی قابل بررسی است.

2

فواید علمی:1-تازگی موضوعات آن:حقوق بین الملل خصوصی از امتزاج شعب دیگر حقوق به وجود نیامده و دنباله انتظامات حقوقی دیگر نیست بلکه شعبه ای مستقل از حقوق به شمار می رود که  باید جداگانه آنرا فرا گرفت تا به مسائل دقیق و موضوعات تازه آن دست یافت.                                                                                                                           2-فن اختصاصی بودن :حقوق بین الملل خصوصی فن خاص تطبیق و انطباق تاسیسات حقوق داخلی با تاسیسات حقوق خارجی است.                                                                                                                                                                       3-بهتر فهمیدن سایر رشته های حقوق :در حقوق بین الملل خصوصی ،تردید به هیچ وجه جایز نیست و ناگزیر از اتخاذ تصمیم قطعی هستیم.مثلاًراجع به حق بستانکار ماده218 قانون مدنی ایران منجزاً نمی گویند تقصیر قراردادی است یا تقصیر جرمی .یا طبق قانون مدنی فرانسه راجع به طبیعت جهیزیه زن مشخص نشده از نوع حبس مال است یا یک نوع عدم اهلیت .حقوق بین الملل خصوصی ما را به تعمق بیشتری درباره تاسیسات حقوق داخلی وادار می کند.به گفته« نی بوآیه»: «حقوق بین الملل خصوصی ،به مثابه نور افکنی است که به موضوعات و تاسیسات حقوق نور افشانی می کند تا سطح بیرونی و حدود هر موضوعی را روشن کند.»

 

 

[1] - دیگر قوانین جمهوری اسلامی ایران مانند قانون کار، قانون آیین دادرسی مدنی، قانون امور حسبی و قانون اجرای احکام مدنی نیز موادی را به مسایل مرتبط با حقوق بین‌الملل خصوصی اختصاص داده‌اند .(برای اطلاع بیشَر به این قوانین رجوع شود)

 

[2] - زیرا مقام واضع آن قانونگذار داخلی است. لذا، این رشته، یک رشته‌ی حقوق داخلی است که روابط افراد را تنظیم می‌کند منتهی نام آن را می‌توانیم حقوق داخلی خارجی بگذاریم. اما عنوان بین‌المللی نمی‌توانیم به آن بدهیم؛ زیرا حقوق بین‌الملل جایی معنا دارد که قواعد آن ساخته و پرداخته‌ی اراده‌ی موافق کشورها باشد، نه اراده‌ی یک کشور.

 

  • امیرپور مدیر موسسه

فیشینگ و جرایم رایانه ای

 ترفندی است برای صید اطلاعات شخصی شما که اگر حواستان نباشد، اطلاعات شما را خیلی سریع بدست می آورند.فیشینگ راهی است که مجرمان از آن طریق می‌توانند اطلاعاتی مثل شماره کارت بانکی، رمز کارت و cvv2 یا مواردی نظیر آنها را بدست آورند.

آنها شیوه‌های مختلفی برای این کار انتخاب می‌کنند. برای مثال، طراحی سایت‌هایی بسیار شبیه به سایت‌های معتبر (هم به لحاظ شمایل ظاهری و هم به لحاظ شباهت آدرس اینترنتی) که قربانیان اطلاعات شخصی خود را در آن وارد کرده و مجرمان از این طریق به مشخصات و اطلاعات خصوصی و محرمانه آنها دست می‌یابند. روش بسیار رایجی که در این رابطه به کار گرفته می‌شود این است که مثلا برای شما ایمیل یا پیامکی ارسال می‌شود با این محتوا که می‌توانید در سایتی که آدرس آن در زیر برایتان ارسال شده است، جنس گران‌قیمتی را به قیمت ارزانی بخرید. از این طریق اقدام به وسوسه کردن کاربران می‌نمایند. وقتی که شما روی آدرس داخل پیام کلیک کنید به سایتی هدایت می‌شوید که در آنجا صفحه‌ای مانند صفحه پرداخت اینترنتی بانک‌های معتبر طراحی شده است و ادعا می‌شود که با پرداخت این هزینه آن جنس گران‌قیمت برای شما ارسال می‌گردد. شباهت بسیار این صفحه  جعلی با نسخه اصلی آن باعث می‌شود اکثریت مردم به آن اعتماد کنند. هنگامی که مثل هر خرید اینترنتی دیگری، مشخصات کارت بانکی خود اعم از شماره کارت، رمز دوم، cvv2 و تاریخ انقضای کارت خود را وارد کردید و دکمه پرداخت را زدید، پیامی مبنی بر عدم موفقیت در پرداخت برای شما ارسال می‌گردد. در این حالت فعلا پولی از حساب شما کسر نخواهد شد؛ اما طراحان آن سایت جعلی اقدام به سرقت اطلاعات وارد شده توسط شما کردند و تمام مشخصات بانکی شما را نزد خود محفوظ می‌دارند. به همین دلیل معمولا طی چند روز آتی، پیامکی از طرف بانک به شما ارسال می‌گردد و و کسر پول از حسابتان را به اطلاع شما می‌رساند.

روشی که بیان شد، یکی از پرطرفدارترین روش‌های فیشینگ برای مجرمان بود! اما روش‌های دیگرینیز وجود دارد که لازم نیست حتما از طریق ورود به سایت‌های جعلی باشد. مثلا گاهی با ارسال یک پیام به فرد، ادعا می‌کنند که از طرف بانک هستند و در حساب بانکی ایشان مشکلی ایجاد شده است و از آنان می‌خواهند هر چه زودتر با شماره‌ای تماس بگیرند. وقتی فرد با آن شماره تماس می‌گیرد، از او خواسته می‌شود که به دستگاه خودپردازی رجوع کرده و اقداماتی از قبیل وارد کردن شماره کارت، رمز کارت یا حتی عوض کردن رمز را انجام دهند. با این کار یا پولی را به حساب خود واریز می‌کنند یا اطلاعات بانکی شما را به سرقت می‌برند.

در قانون جرایم رایانه‌ای، سرقت و کلاهبرداری رایانه‌ای جرم‌انگاری شده است و در صورت وجود شرایط مذکور، مجرم به مجازات مقرر در آن مواد (۷۴۰ و ۷۴۱ قانون مجازات اسلامی) محکوم خواهد شد.

برای جلوگیری از قربانی شدن توسط فیشرها باید هنگام ورود به سایت‌ها به دقت آدرس آنها را کنترل کنید؛ زیرا عموماً مجرمان از آدرس‌های مشابه با سایت‌های رسمی و‌ معتبر استفاده خواهند کرد. هم‌چنین در فیشینگ‌هایی که به روش تماس تلفنی انجام می‌شود، بایستی حتما از ارتباط تماس‌گیرنده با بانک مطمئن شوید و حتی‌الامکان با شماره‌های رسمی بانک تماس بگیرید و حقیقت را جویا شوید.

 

  • امیرپور مدیر موسسه

خسارت تاخیر تادیه

«آشنایی با حقوق متقابل افراد با یکدیگر و قانون» یکی از راهکارهای برون رفت از اختلافات شخصی و جمعی است که مهمترین اثر این آگاهی را می توان در پیشگیری از وقوع بسیاری از مشکلات حقوقی دانست؛ در پایان رسیدگی به برخی شکایات، بخشی از حکم این است که یک طرف باید خسارتی را که به دیگری وارد کرده است، جبران کند؛ اما کم نیستند مواردی که فرد محکوم به پرداخت خسارت زیر بار نمی‌رود و دیر اقدام به پرداخت آن می‌کند. قانونگذار در این مورد برای جلوگیری از بروز مشکل و خسارت بیشتر زیان‌دیده، «خسارت تأخیر تادیه» را مطرح کرده است.

شرایط مطالبه خسارت تأخیر تأدیه چیست؟

خسارت تأخیر تأدیه در دعاویی قابل مطالبه است که موضوع اختلاف، دین (بدهی) و آن هم از نوع وجه رایج ایران باشد و همچنین سررسید مشخصی در پرداخت آن پیش بینی شده باشد.

یعنی موضوع تعهد پرداخت وجه نقد از سوی خوانده به خواهان باشد و در غیر این صورت، مانند تعهد به تحویل کالا و انجام خدمات و حتی پرداخت وجه نقد غیر رایج در ایران، موضوع خسارت تأخیر تأدیه نخواهد بود.

اگر مدیون در سررسید پرداخت خسارت به‌ دلایلی خسارت را پرداخت نکرد و تأخیر ایجاد شد، باید ثابت کند که به‌ دلیل ناتوانی مالی (اعسار) و مواردی از این قبیل، تأخیر داشته است.

ملاک محاسبه تاریخ خسارت تأخیر تأدیه چه زمانی است؟

اگر طرفین در خصوص مبدأ زمانی محاسبه خسارت توافقی شفاهی یا کتبی داشته باشند بر اساس جواز ماده ۱۰ قانون مدنی، ماده ۲۳۰ این قانون و انتهای ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی، توافق آنها محترم خواهد بود و دادگاه به میزان و شرایط آن حکم صادر می‌کند.

در مطالبات پولی، بیشتر مورد قبول و تمایل دادگاه‌ها تاریخ صدور حکم است و در خصوص اوراق تجاری، مهریه و اسناد موضوع آیین نامه اجرای مفاد اسناد رسمی رویه صدور احکام بر مبنای تاریخ سررسید بدهی است.

خسارت تأخیر تأدیه سفته و برات از چه زمانی محاسبه میشود؟

مطابق ماده ۳۰۴ و ۳۰۹ قانون تجارت، خسارت تأخیر تأدیه به مبلغ اصلی برات یا سفته که به واسطه عدم تادیه اعتراض شده است از روز اعتراض محسوب میشود و از عبارت (روز اعتراض) تاریخ ثبت واخواستنامه در دفتر دادگاه استفاده می شود نه تاریخ ابلاغ واخواست و ماده ۷۲۱قانون آئین دادرسی مدنی ناظر به دعاوی مستند به برات و سفته واخواست شده نیست.

تعهد صادرکننده اسناد تجاری در مقابل دارنده آن به چه معنایی میباشد؟

به رابطه‌ حقوقی که به موجب آن شخص در برابر دیگری ملزم به رعایت امری شود در اصطلاح «تعهد» ‌گفته می‌شود. «دین» در ساده ترین تعریف «تعهدی است بر عهده شخص به نفع دیگری». در نگاهی کلی‌تر به طور معمول دین اعم از تعهد است اما در معنای خاص رایج در روزگار ما دین جنبه منفی تعهد مالی یعنی «بدهی» است.

اگر دین با تأخیر پرداخت شود، می توان از فرد خسارت گرفت؟

اگر دین در موعد مقرر ادا شود که در عمل بحثی نخواهد بود اما اگر دین با تأخیر ادا شود آن وقت است که به مدیون خسارت وارد می‌شود.

امکان مطالبه قانونی خسارتی با عنوان خسارت تأخیر تأدیه دین ـ که در حقیقت جبران کاهش ارزش پول است ـ در عمل فراهم شده است.

در دعاوی که موضوع آن دین و از نوع وجه رایج بوده و با مطالبه داین، مدیون در عین توانایی مالی از پرداخت امتناع کرده در صورت تغییر فاحش قیمت سالانه از زمان سررسید تا هنگام پرداخت و پس از مطالبه طلبکار، دادگاه با رعایت تناسب شاخص سالانه که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می شود، محاسبه و مورد حکم قرار خواهد داد، مگر اینکه طرفین به نحو دیگری مصالحه نمایند.

اگر مهریه وجه نقد در سال های پیش تعیین شده باشد در زمان حال چگونه محاسبه می شود؟

چنانچه مهریه وجه رایج باشد متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین می‌شود، محاسبه و پرداخت خواهد شد، مگر اینکه زوجین در حین اجرای عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند.

مثلا چنانچه مهریه زن در سال ۱۳۵۰ معادل ۲۰۰ هزار تومان وجه نقد تعیین شده باشد اگر زن در سال ۱۳۹۵ قصد مطالبه مهریه خود را داشته باشد، بر اساس شاخص بانک مرکزی معادل ۳۲۵ میلیون خواهد شد.

اگر مهریه شما به صورت وجه نقد در سال های گذشته بود و قصد تبدیل آن به نرخ روز را داشتید می توانید به صفحه محاسبه مهریه مراجعه و برای محاسبه مهریه اقدام کنید.

در حال حاضر خسارت تأخیر تأدیه چک از چه زمانی قابل مطالبه است؟

نظریه های متفاوتی بیان شده است. گروهی بر این باورند که خسارت تأخیر تأدیه چک از زمان تاریخ سررسید چک است، چون در زمان سررسید صادرکننده باید بدهی را پرداخت می کرده است.

گروه دیگری معتقدند، خسارت تأخیر تأدیه چک از زمان برگشت خوردن چک قابل مطالبه میباشد، زیرا دارنده اعتراض خود را با برگشت زدن چک اعلام کرده است.

در آخر گروهی هستند که معتقدند از زمانی دارنده چک می تواند خسارت تأخیر تأدیه را مطالبه کند که علاوه بر برگشت زدن چک، دادخواست مطالبه وجه نیز بدهد که در حال حاضر با توجه به رویه قضایی قابل اجراست.

چکی که در سال ۱۳۹۰ و به مبلغ ۲۰ میلیون صادر شده، وصول نشود چه مقدار خسارت به آن تعلق می گیرد؟

در صورتی که در زمان سررسید چک که همان سال ۱۳۹۰ بوده است، دارنده چک را برگشت زده و برای مطالبه وجه چک اقدام کرده باشد، میزان خسارت تأخیر تأدیه حدودا در این مدت سی میلیون تومان خواهد بود که با جمع مبلغ اصلی، معادل ۵۰ میلیون تومان از صادرکننده چک قابل مطالبه است.

 

  • امیرپور مدیر موسسه

تحوّل درحقوق ارث زن از اموال غیر منقول شوهر

چکیده ‌

    مجلس شورای اسلامی، در بهمن ماه 1387(ه.ش)مواد 946 و 948 قانون مدنی ایران را اصلاح کرد. با این اصلاح و سهیم کردن زوجه در قیمت زمین، تحولی چشم‌گیر در حقوق ارث زوجه از اموال شوهر به وجود آمد. این تحول، بیش از هر چیز مدیون اظهار نظر صریح یکی از فقهای معاصر است که زمینه مناسب را برای ارائه طرح از سوی نمایندگان مجلس شورای اسلامی  فراهم ساخت.در. قانون مدنی، مصوب سال 1307( هـ . ش) به پیروی از نظر مشهور فقهای امامیه‌‌‌‌‌، زن از عین و قیمت زمین محروم است و تنها مستحق دریافت قیمت ابنیه و اشجار می‌باشد. با اصلاح مواد فوق، زمین نیز مشمول سهم زن از اموال شوهر شد. در عین حال، زن از قیمت اموال غیر منقول بهره‌مند  می شود، اما از عین آن محروم است. هر چند در ماده 948 اصلاحی نیز کماکان بر حق زن از استیفای از عین اموال غیر منقول، در صورت امتناع سایر ورثه از ادای قیمت تأکید شده است، اما به نظر می‌رسد قانونگذار باید میان زوجه‌ای که از شوهر دارای فرزند است و زوجه بدون فرزند تفکیک قائل می‌شد و زوجه دارای فرزند از شوهر را مستحق دریافت عین می‌دانست.

کلید واژه ها : اموال منقول، اموال غیر منقول، عرصه، اعیان، زوجه دارای  فرزند.

1- مقدمه:

    با نگاهی اجمالی، به تاریخ میراث قبل از اسلام و بررسی ادیان الهی (مهرپور،‌1370،ص17) و قوانین کشورهای اروپایی تا کمی قبل از یکصد سال اخیر ( شایگان،1375،  ص264 ؛ مطهری، 1378، ص214 ) که زن به را در حکم کالا و جزئی از ترکه می دانستند وبرای وی هیچگونه استقلال مالی قائل نبودند، باید به احکام  افتخارآمیز اسلام در مورد مسائل مالی زن مباهات کرد. عدم شناسایی حق وراثت برای زن، در دوران جاهلیت (مطهری، همان، 235؛ طاهری، 1376، ص 229) و حتی به ارث رسیدن زن میّت ، به عنوان جزئی از ترکه در قبل از اسلام (طباطبایی، 1377 ق، ص 402) این واقعیت را آشکار می‌سازد که اسلام، با احکام نورانی خود، تحولی بی‌نظیر را در حقوق ارث زن ایجاد کرد.  در واقع اسلام  رسوم غلط جاهلیت را با شناسـایی حق ارث برای زنـان درکنار مردان ، کنار زده است  ( مکارم شیرازی، 1377، ص 376 ) .

قانون مدنی ایران، مصوب 1307 (هـ . ش) که مبتنی بر فقه امامیه تنظیم شده است ،در مواد940 تا 949 احکام میراث زوجین را بیان کرده است. در این مواد شرایط، میزان و اموال موضوع ارث زوجه بیان شده است. در مورد مبانی این مواد، در کتب فقهی و حقوقی زیر به اندازه کافی بحث شده است :( نجفی، 1368، ص 196؛ محقق حلّی، 1377 ق ، ص 301 ؛ شهید ثانی، 1389 ق ، ص 172 ؛ انصاری، 1375ق ، ص401 ؛ لنگرودی ،1357،ص 214 ؛ امامی ، 1383 ، ص 310 ؛کاتوزیان، 1385، ص311  ؛ شهیدی ، 1381 ، ص197 ؛ قبله‌ای ،1381، ص 164 ؛ مصلحی ، 1385 ، ص195 ؛ زارعی ،1380 ،ص311 ؛ مهرپور ،1370 ، ص 25 ) .

            هدف از این نوشته، بحث در شرایط تحقق ارث زوجه، مانند: وجود رابطه زوجیت، صحیح بودن این رابطه، وجود رابطۀ زوجیت هنگام فوت مورث، دائمی بودن زوجیت و یا ممنوع نبودن زوجه از ارث و اموری از این قبیل نیست، بلکه نخست به میزان ارث زن، از اموال شوهر در حالات مختلف می پردازد، به شبهاتی که در این حوزه مطرح می‌شود پاسخ می دهد و در ادامه اموال موضوع ارث زوجه و تحوّل صورت گرفته در این حوزه، با نگاهی به قانون اصلاح موادی از قانون مـدنی مصوب 1387 نقد می شود .

            در قرآن کریم به ویژه آیات 7 ،11،12،و 176 سورۀ مبارکۀ نساء که خداوند متعال میزان سهم‌الارث بستگان میّت را با تفاوت‌هایی تعیین کرده ، حکمت‌ها و اسراری نهفته است که بشر به اندازه درک و فهم خویش و با کمک روایات ،گوشه‌هایی از آن را فهمیده است . در این آیات نیز احکام ارث، مانند سایر احکام در اسلام بر علم و حکمت الهی استوار است ( فریضه من‌الله ان الله کان حکیماً علیما ـ این احکام از سوی خدا واجب شده است، همانا خداوند دانا و حکیم است). ( آیه 11 سوره مبارکه نساء ) و سهم هر یک از وراث، بر اساس مصالح واقعی بشر تعیین شده است. (لاتدرون ایهم اقرب لکم نفعاًـ نمی‌دانید کدامیک (پدران وپسران) برای شما سودمندترند . « آیه 11 سوره مبارکه نساء ») (قرائتی ، 1384 ،  ص251‌)

            بررسی علل دو برابر بودن ارث مرد، نسبت به زن در ارث زوجین و یا دو برابر بودن ارث پسر، نسبت به دختر در ارث فرزندان و همچنین دو برابر بودن ارث خویشاوندان ذکور پدری، نسبت به خویشاوندان مؤنث پدری ( به استثنای خویشاوندان مادری که ارث ذکور و اناث برابر است)، با استفاده از آیات و روایات و بررسی مسئولیت‌های اقتصادی و اجتماعی آنان نیز در این مقال نمی‌گنجد و در جای خود به آن پرداخته خواهد شد .  

            برابر مواد 913 و 927 و 938 قانون مدنی، زوجه در صورت وجود اولاد برای میّت یک هشتم (ثمن) ترکه و در صورت عدم وجود اولاد برای میّت، یک چهارم (‌ربع) ترکه شوهر خود را  ارث می‌برد . زوج نیز در صورت وجود اولاد برای میّت، ربع ترکه و در صورت عدم وجود اولاد برای میّت، نصف ترکه زوجه را ارث می‌برد . برابر ماده 949 قانون مدنی، در صورتی که زوج، تنها وارث همسر خود باشد همه ترکه متعلق به اوست، اما در صورت انحصار ترکه به زوجه، زن فقط ربع مذکور در ماده 927  را ارث می‌برد و بقیه ترکه شوهر در حکم مال بلاوارث و تابع مقررات ماده 866 یعنی راجع به حاکم است و برابر ماده 3 قانون تأسیس سازمان جمع‌آوری اموال تملیکی، ارث بلاوارث در اختیار ولی فقیه و حاکم است  (باختر، 1386، ص381) . به موجب مواد 946 و 947 قانون مدنی ایران مصوب (1307 هـ ش) زن، سهم‌الارث خود را فقط از قیمت ابنیه و اشجار می‌برد و از عین یا قیمت زمین محروم است . حکم این مواد، از بین نظرات مختلفی که در بین فقهای امامیه مطرح  است و با نظر مشهور منطبق است برگزیده شده و تصویب گردیده است. حکومت این نظر، در مجموعه قانـون مدنی در 80 سال گذشته با اظهار نظر صریح یکی از فقهای معاصر (خامنه‌ای ، 1386 ،ص3) و به دنبال آن اصلاح مواد 946 و 948 و حذف ماده 947 ، پایان پذیرفت. ایدۀ اصلاح مواد مذکور، با ارائه طرحی در سال 1382 آغاز شد اما به دلیل مغایرت با شرع، شورای نگهبان آن را تأیید نکرد. پس از بیان دیدگاه‌ رهبر معظم انقلاب اسلامی دام‌ظله در دیدار با تعدادی از بانوان، این‌بار در سال 1386 طرحی از طرف تعدادی از نمایندگان ارائه گردید و در سال 1387 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. ( مجموعه نظریات شورای نگهبان ، 1384 ، ص302). به موجب مواد اصلاحی جدید، زن نیز همانند شوهر، از کلیه اموال منقول و غیر منقول همسر خویش ارث می‌برد ،با این توضیح که زن از عین اموال منقول، و قیمت اموال غیر منقول بهره‌مند می‌گردد. توسعه این نظر، به ارث بردن زوجه دارای فرزند از شوهر، از عین اموال غیر منقول زوج نیز مورد انتظار بود. اما به این نکته توجه نکرد.

            مسأله اصلی در این مقاله، تبین مبنای این تحول قانونی و پاسخ به این سئوال  است که قانون مذکور  در چه زمانی اجرا می شود و آیا سرایت به مواردی که فوت، قبل از تصویب قانون اتفاق افتاده ، ولی هنوز ترکه تقسیم نشده است، آنگونه که در تبصره ذیل ماده 946 آمده، صحیح است یا خیر ؟ فرضیه ما در این نوشته، این است که از اطلاق و عموم آیات ارث و تحلیل روایات وارده می‌توان استنباط کرد که زن از کلیه ماترک شوهر خود صرف نظر از عین یا قیمت،ارث می‌برد.

2 ـ ضرورت تحول همراه با پای‌بندی به اصول 

    سخن گفتن از تحول در حوزۀ حقوق، بدون پای‌بندی به اصول حاکم بر حقوق هر کشور، امکان پذیر نیست. تفاوت های احکام ارث زن و شوهر، عبارتند است از :

            الف ـ سهم زن از اموال شوهر، در صورت وجود اولاد برای میّت یک هشتم و در صورت نبود اولاد یک چهارم است. این سهم برای شوهر از اموال زن، به همان ترتیب یک چهارم و یک دوم است  (‌آیه 12 سوره مبارکه نساء ) .

              ب ـ طبق صدر ماده 946 قانون مدنی مصوب 1307( هـ . ش) شوهر از تمام اموال زوجه ارث می‌برد، اما زن برابر مواد 946 و 947 قانون مدنی ازاموال منقول وتنها از قیمت ابنیه واشجار ارث می برد. بااصلاحیه قانون مدنی در سال 1387 (هـ . ش)، زن نیز مانند شوهر از کلیه ماترک شوهر بهره‌مند می گردد ، با این توضیح که زن از عین اموال غیر منقول، محروم  است و فقط از قیمت آنها بهره‌مند ‌می‌گردد .  

            ج ـ در صورت انحصار ورثه به شوهر ، تمام ترکه زن به شوهر می‌رسد، در حالی که برابر ماده 949 قانون مدنی در صورت انحصار ورثه به زن، تنها یک چهارم اموال شوهر به او می‌رسد و بقیه متعلق به حاکم است و به خزانۀ دولت واریز می‌شود.

            توجه به این نکته ضروری است که اسلام، علی‌رغم سنت جاهلی که زنان از ارث محروم بودند، برای زنان نصیب و بهره‌ای از ارث قرار داد ( للرجال نصیب مماترک الوالدان و الا قربون وللنساء نصیب مماترک الوالدان و الا قربون « آیۀ7  سوره نساء » ).

 خداوند متعال، در آیات 11 و 12و176 و 6 سوره مبارکه نساء، برای هر یک از خویشاوندان به نسبت دوری و نزدیکی آنها به میت سهم معینی قرار داده است. فروض شش‌گانه، فرایضی تعیین شده از جانب خداوند  است. خدای علیم و حکیم سهام مذکور را به عنوان فریضه‌ای لازم الرعایه ( یوصیکم الله فی اولادکم .... فریضه‌ من‌الله ، ان الله کان علیماً حکیما « 11 نساء » ) برای بشر قرار داده است.

            تصور و تلقی عدم تعادل و بی عدالتی در تعیین سهام زن از اموال شوهر، به بهانۀ تحولات اقتصادی ،اخلاقی ، مهندسی اجتماعی ، خواست‌های اجتماعی و ادعاها و تمسک به اخلاق عمومی و بزرگ و کوچک شدن خانواده‌ها (کاتوزیان، همان،ص322)، در عین اعتراف به صراحت قواعد مربوط به ارث و عدم توان ایجاد تحول با رویۀ قضایی و اندیشه‌های حقوقی و ضرورت تحقق مقاصد در درون نظام حقوقی اسلام (همان ،ص323)  نشانۀ عدم توجه به علم و حکمت الهی است . نمی‌توان پذیرفت که تعیین سهام معین برای زن، در جامعه عصر ظهور اسلام با شرایط اجتماعی و زندگی قبیله‌ای آن زمان متناسب بوده‌ است، اما اکنون با تغییر آن شرایط و با ابراز نگرانی از سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشر، باید با جعل وصیّت مفروض به سمت رفع بی‌عدالتی حرکت کنیم. به طور قطع، فروض معین برای هر عصری مناسب است و فرض مذکور برای زن را در قالب مسئولیت‌های مالی مرد، مانند: پرداخت مهریه، نفقه، اجرت‌المثل و مسئولیت‌های دینی و اجتماعی مانند شرکت در جهاد، طی دوران وظیفه عمومی و عدم مسئولیت مالی زن، در قبال تأمین زندگی شوهر و فرزندان و حتی کارهای خانه و حق دریافت اجرت المثل ( صادقی و انصاری ، 1379 ، صص1-24) باید تحلیل نمود . بنابراین، فرض مذکور غیر قابل تغییر است و تغییر در سهم زن از اموال شوهر، به میزان یک هشتم با وجود اولاد و یک چهارم در صورت نبود اولاد، در راستای تحقق عدالت نیست در ادامه می کوشیم که امکان هرگونه بحث اجتهادی و توجه به عنصر زمان و مکان، با تأکید بر ضرورت پای‌بندی به اصول وجود دارد. برای دست یافتن به این مقصود ابتدا مبنای فقهی ماده 946 قانون مدنی مصـوب 1307 را بیان می کنبم و سپس با طرح سایـر نظرات فقهـی مطرح در این زمینـه، مبنای این تحـول قانونـی را تبیین می نماییم.

 

 

3 ـ نظرات فقهی در محرومیت یا عدم محرومیت زوجه از بعض اموال 

 بر اساس مواد 946 و 947 قانون مدنی، مصوب 1307 (ه. ش) زوجه فقط از اموال منقول و قیمت ابنیه واشجار ارث می‌برد.اصلاحیه سال 1387( ه. ش) مجلس شورای اسلامی، دامنه شمول بهره‌مندی زن از اموال شوهر را تا قیمت اموال غیر منقول پیش برد، تا جایی که اگر  ورثه از ادای قیمت امتناع کنند، زن می‌تواند حق خود را از عین اموال نیز استیفاء کند.

از آنجا که مبنای مواد 946 و 947 قانون مصوب 1307‌هـ . ش نظر مشهور، فقهای امامیه است و علاوه بر نظر مشهور چهار نظریه دیگر از فقهای امامیه نقل شده است ( نراقی، 1415 هـ‌ ، ص 751، شهید ثانی ،1416هـ‌ ،ص 190 ) . ابتدا لازم است نظرات فقهی مذکور همراه با مستندات آنها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد.                   

1-3- محرومیت زوجه از عین و قیمت زمین و عین ابنیه و اشجار                                     

این نظر که قول مشهور فقهای امامیه است، مبنای مواد 946 و 947 قانون مدنی مصوب 1307( هـ . ش) می باشد. بر طبق این نظر، زوجه از عین و قیمت تمامی زمین‌های باقیمانده از شوهر، از قبیل : مزورعی، مسکونی، باغ، خالی از مسکن و زراعت و .... ‌محروم است. برابر این نظر زوجه تنها از قیمت‌ آلات،ابنیه و درختان ارث می‌برد و از عین آنها بی بهره است.

استدلال اصلی پیروان قول مشهور، این است که اگر چه از ظاهر قرآن ( آیه 12 سوره مبارکه نساء ) بهره‌مندی زوجه از تمام ما ترک استنباط می‌شود، لیکن ظاهر قرآن با روایات وارده تخصیص خورده و به عمومیت قرآن، گرچه در ظاهر باقی است، نمی‌توان استناد کرد. درحقیقت با وجود روایات مانعه، علم به وجود مخصص حاصل شده است ( انصاری، 1375، ص402 . شیخ طوسی، 1387، ص 126. حسینی عاملی، بی‌تا،ص 189. طباطبایی، 1404 هـ ق،ص 367. فخرالمحققین ،1387 ، ص 240. نجفی، 1368 ،ص 211 . شهید اول، 1411 هـ.ق،ص230. شهید ثانی، 1416 هـ.ق، ص190،خوانساری، 1364 ، جزء 5 ، 353 . طباطبایی حکیم، 1427 هـ.ق ،ص 18. طباطبایی بروجردی، 1413 هـ.ق،ص 126 . محقق حلی، 1409 هـ.ق،ص 835 . علامه حلی، 1361،ص 224. حلی ، هـ.ق 1405، ص508 ) .

مبنای مشهور فقهای امامیه، روایات هفده‌گانۀ باب ششم از ابواب میراث الازواج وسائل الشیعه (حر عاملی، 1388 هـ.ق ، ج 17 ، 517 ) و اجماع مطرح شده در این خصوص است . در ادامه ،روایات مذکور مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و اجماع فقها، بر محرومیت زوجه نیز مطرح می گردد.

1-1-3 ـ روایات

در اثبات نظر مشهور، به روایات ذکر شده در باب ششم میراث زوج و زوجه استناد شده است. روایات مذکور، به جز روایت  شماره 17 که از حضرت امام رضا (ع) نقل شده، مابقی منقول از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است . اینک به بررسی سند و دلالت تعدادی از روایات می‌پردازیم :

1ـ ابن محبوب، از علی‌بن رئاب، از زراره، از امام باقر (ع) نقل می‌کند که: زن از کشتزارها ، خانه‌ها ، سلاح و چهارپایان که شوهر به جای گذاشته، ارث نمی‌برد و از مال ، فرش ، لباس‌ها و اثاث خانه که از شوهر به جای مانده است، ارث می‌برد و باقیمانده ساختمان تخریب شده، درها ، تنه‌های درخت خرما و نی‌ها ( که در ساختمان به کار می‌رود ) تقویم شده و حق زن از قیمت آنها پرداخت می‌شود  ( حر عاملی ، 1388 ، ص 517 ، حدیث 1 ) . همچنین این روایت، از خطاب ابن محمد همدانی، از طربال بن رجاء، از امام باقر(ع) نیز نقل شده است ( شیخ صدوق ، 1404 هـ . ق ،  ص248 ) .

احوال خطاب و طربال، مجهول و فاقد هرگونه توثیق از علمای رجال است (‌خویی، 1413 هـ . ق ، ص96 و ص  57 ). از طرف دیگر، علی‌بن رئاب، از اصحاب امام باقر (ع) نیست که بتواند، بدون واسطه از ایشان حدیث نقل کند ( خویی ،همان، ص 22 ). با این وصف، این حدیث از نظر سند ضعیف است.به علاوه ، با توجه به محرومیت زن از سلاح و چارپایان در این حدیث ( که هیچ فقهی از فقهای امامیه، قائل به محرومیت زن از آنها نیستند ) سستی و ضعف این حدیث از نظر دلالت نیز آشکار است .

2ـ علی بن حسن بن فضال، از احمد بن حسن، از پدرش، از عبدالله بن مغیره، از موسی‌بن بکر الواسطی نقل می‌کند که به زراره گفتم: بکیربن اعین، از امام باقر (ع) حدیثی نقل کرد که: زنان از آنچه شوهرانشان از خاک خانه‌ها و زمین به جای می‌گذارند، ارث نمی‌برند و فقط سهم آنان از قیمت بنا و تنه درخت خرما و نی به کاررفته در ساختمان داده می‌شود و چیزی از زمین و خاک خانه به او داده نمی‌شود. زراره گفت : شکی در این نیست  ( حر عالی، 1388 هـ ، ص 521 حدیث 15. شیخ طوسی، همان، ص 301 ) .

مشهور فقها موسی بن بکر الواسطی را مجهول و ضعیف می‌دانند ( مازندرانی ، بی‌تا ، ص 52 ) و از طرف هیچ یک از علمای رجالی مورد توثیق قرار نگرفته است  ( نجاشی، 1416 هـ . ق،  ص107 ) .به همین علت سند این روایت نیز ضعیف است .

3ـ عده‌ای از اصحاب، از سهل‌بن زیاد، از علی بن حکم، از ابان احمر از میسر بیاع زطی از امام باقر(ع) نقل شده که گفت: از امام باقر (ع) از میراث زنان پرسیدم . فرمود:  از قیمت آجر، بنا، چوب و نی ارث می‌برند، ولی از زمین و مزارع ارث نمی‌برند. گفت از دختران پرسیدم ؟ فرمود : دختران نصیب خود را می‌برند . پرسیدم علت چیست، در حالی که در قرآن سهم زن یک چهارم و یک هشتم مشخص شده است؟ فرمودند: دلیل این است که زوجه دارای نسب با زوج نیست ، تا به واسطه آن ارث ببرد و دلیل این است که ممکن است زوجه ازدواج کند و شوهر و فرزندانش که از قوم دیگری هستند می‌آیند و مزاحم اینها می‌شوند (حر عاملی، همان، حدیث 3 ).

یکی از نقل کنندگان سند این سهل‌بن زیاد است که از نظر علمای رجال و فقها مورد وثوق نیست و به دروغگویی مشهور است ( نجاشی، همان، 185. شیخ طوسی، 1417 هـ.ق، ص 142 ) با این وصف، سند این روایت ضعیف است. از نظر دلالت نیز باید گفت همیشه این‌گونه نیست که هیچ رابطه‌ای بین زوج و زوجه نباشد، بلکه در بسیاری از ازدواج‌های فامیلی، زن و شوهر با هم رابطه نسبی هم دارند، خصوصاً در زمان‌های قدیم و در صدر اسلام که اکثر ازدواج‌ها قبیله‌ای و فامیلی بوده است. به اضافه اینکه معلوم نیست، اگر دلیل این باشد، چرا مردان در عین نداشتن رابطه نسبی، از کلیه اموال زنان ارث می‌برند؟ (موسوی غروی، 1377، ص 424)

ایراد دوم، در دلالت آن است که اولاً: همیشه این‌گونه نیست که زنان بیوه، بعد از فوت همسرانشان ازدواج کنند. ثانیاً : در صورت ازدواج، دخالت شوهران آنها در مال غیر منقول به ارث رسیده به آنها قطعی نیست . ثالثاً :‌ در اراضی ، باغ‌ها و حتی خانه‌ها ،تقسیم و افراز املاک بین وراث امری ممکن است و تقسیم  کردن این اموال از محروم کردن زنان معقول‌تر و عادلانه‌تر به نظر می‌رسد. در مواردی هم که اموال غیر منقول، قابل افراز نبوده و امکان تقسیم نباشد، از طریق فروش مال غیر منقول و پرداخت سهم زوجه، عملی و میسر است . رابعاً : این نگرانی و تعلیل و یا بیان حکمت تشریع این‌حکم،در مورد دختر،مادر یا خواهر متوفی قوی‌تر است، زیرا احتمال ازدواج دختران و خواهران از زن متوفی بیشتر است. بنابراین، قاعدتاً باید حکم محرومیت در مورد آنها نیز صادر می‌شد . در عین حال، پذیرش این نظر و تعلیل ادعایی، دلالت بر محرومیت زوجه از قیمت ندارد، بلکه حداکثر می‌توان به محرومیت از دریافت عین حکم کرد. در نتیجه، این روایت نیز از نظر سند ضعیف است و از نظر دلالت هم اساس محکمی ندارد .

4ـ امام رضا (ع)، در جواب سئوال محمدبن‌سنان که چرا زوجه از زمین ارث نمی‌برد، مگر از قیمت آجر و باقیمانده ساختمان تخریب شده، نوشتند که تغییر و تبدیل زمین امکان پذیر نیست، درحالی که قطع رابطه زوجه و همسرش مجاز است، ولی رابطه پدر و فرزند چنین نیست و جدا شدن آنها از یکدیگر ممکن نیست، ولی زن می‌تواند از شوهرش جدا شود و با دیگری ازدواج کند. پس چیزی که ممکن است بیاید و برود ، میراث او هم در اموالی قرار داده شده است که تغییر و تبدیلش امکان دارد و آن چیزی که ثابت و پابرجاست، برای کسی است که مثل خودش ثابت و پابرجاست (حرعاملی، همان، حدیث 14).

محمد بن سنان از نظر علمای رجال فردی ضعیف و کذاب است  ( خویی ، همان (هـ) ، 168 . طوسی ، 1417 ، ص 219 . علامه حلی ، همان ،  صص89 و 348 ). از نظر دلالت نیز بسیاری از محققین از نظر مفاد ، در نسبت این روایت و صدور آن از امام (ع) تردید جدی کرده‌اند (طباطبایی بروجردی، همان، ص111) .

5ـ محمد بن علی ‌بن حسین، به اسناد از حسن بن محبوب، از احول، از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: زنان از زمین ارث نمی‌برند و سهم آنها از قیمت بنا، درخت و خرما یعنی بنایی که روی زمین است (حر عاملی، همان، حدیث 16. صدوق، همان، ص348) .

در اینجا، حسن بن محبوب راوی بلاواسطه از احول است، درحالی که احول، در سن طفولیت حسن بن محبوب یا فوت کرده و امکان روایت مستقیم برای او از احوال وجود ندارد . پس این روایت مرسله است و حجت نخواهد بود (طباطبایی بروجردی، همان، صص 116 و 120 . سجانی ، صص1248 ، 322) در نتیجه این روایت نیز از نظر دلالت و سند مخدوش است .

6ـ حمید‌بن زیاد، از حسن ‌بن محمد بن‌سماعه، از جعفربن سماعه، از مثنی، از عبدالملک بن اعین، از یکی از دو امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام نقل می‌کند، که زنان از زمین‌خانه و زمین زارعتی سهمی ندارند. در سلسه راویان این حدیث المثنی است که مشترک میان المثنی بن‌عبدالسلام و المثنی بن‌ولید است که هردو را المثنی الحناط گویند . از میان علمای رجال، کشی در شرح حال ایشان بیان می‌کند : کلهم حناطون، کوفیون، لابأس بهم ( خویی، همان (ح)، ص 190 ). از جمله «لا‌بأس بهم» بر می‌آید که هیچ دلیلی بر توثیق حتی مدح ایشان وجود ندارد. لذا، به این روایت به عنوان حجت شرعی نمی‌توان اعتماد کرد. یکی از فقهای مشهور نیز راویان این حدیث را جماعتی از ضعفا می‌داند( شهید ثانی، همان ، ص260 ).

7ـ حسن بن محمد بن سماعه، از محمد بن زیاد، از محمد بن حمران، از محمد بن مسلم و زراره، از امام باقر (ع) نقل می‌کند: زنان از زمین خانه‌ها و زمین زراعتی ارث نمی‌برند، مگر اینکه در آن بنایی ایجاد شود که در این صورت از بنا ارث می‌بردند( حرعاملی ، همان ، حدیث 13 ). محمد بن سماعه، از شیوخ متعصب مذهب واقفیه است، ولی مورد توثیق نجاشی قرار گرفته است ( طوسی، 1417، ص103 ). شیخ در کتاب تهذیب، می گوید آنچه در این کتاب از وی نقل کرده ‌، از یکی از دو طریق به دست او رسیده است که یکی از آنها موثق است و دیگری ضعیف. و این در حالی است که هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که شیخ، این حدیث را از کدام طریق نقل کرده است. در مقابل این بیان که ایشان از شیوخ اجازه است و از این حیث بی‌نیاز از توثیق است ، مقبول نیست . در میان اجازه هم افراد ضعیف بسیاری وجود دارند و حتی گاهی در میان آنها افراد ناصبی هم پیدا می‌شوند. لذا این روایت نیز از لحاظ سند ضعیف است .

با جمع بندی و تحلیل دلیل روایی نکات زیر نیز بدست می آید ؟

قائلین به نظر مشهور، به روایات دیگری استناد کرده‌اند که سند آنها صحیح است، اما همۀ آنها به سبب مخالفت با قرآن و روایات منصوصه ایراد دارند . در عین حال معروف است که ضعف اخبار واصله با عمل فقها به آن، جبران می‌شود و فقهای متقدم ، متأخر و معاصر به این روایات عمل کرده‌اند. این عمل فقها، نشانه آن است که در این روایات، قرائن و شواهدی برای حمل بر صحت وجود داشته است که آنها، بر آن تکیه کرده اند یا به آن عمل نموده اند، در حالی که این قرائن و شواهد به دست ما نرسیده است.

در پاسخ باید گفت: چگونه است که تاکنون هیچ کدام از فقها به قرائن و شواهد مورد بحث، اشاره‌ای کلامی نداشته‌اند و حتی یک نفر از آنها در این مورد سخنی نگفته‌اند؟ عمل فقها  هم به تنهایی نمی‌تواند مشعر بر ضعف حدیث باشد، به خصوص در این بحث، که هم با ظاهر قرآن مخالفت دارد و هم روایات دیگری در ارث بردن زوجه از اموال غیر منقول وجود دارد که در بندهای بعدی به بیان تعدادی از انها خواهیم پرداخت . یکی دیگر از استدلال‌ها، این است که در صورتی که برخی از روایات واجد تواتر باشند، ضعف سندی آنها خلل محسوب نمی‌گردد و در تواتر، وثاقت راویان شرط نیست. در این مورد هم، روایات تواتر دارند ( شیخ مفید، 1413 هـ.ق ، 98 . صافی، همان ، ص 5 ) .

با بررسی روایات وارده در این زمینه و حذف روایات نقل به مضمون و عدم تقطیع و تطبیق روایات با یکدیگر، تعداد روایات به کمتر از هشت می‌رسد  (طباطبایی بروجردی، همان، ص 111. سجانی، همان،ص 317، فاضل لنکرانی، 1374، ص471 . شاهرودی، صص 1421، 26) .

از این فراتر، به ادعای یکی از فقهای معاصر، با توجه یکی بودن راویان اصلی ناقل خبر، مانند: زراره، محمدبن سلم، عبدالملک ابن اعین، یزید صائغ و فضلای پنج گانه، احتمال صادر شدن یک جا از امام (ع) و اختلاف در نقل روایت در بعضی از الفاط و عبارات و عدم تقید روات به نقل عین عبارات و الفاظ، احتمال قوی می‌دهد که مجموع روایات نقل شده در باب حرمان به پنج یا شش روایت بر‌سد  (صافی به نقل از مهرپور،1370، ص146) . با این وصف، با این تعداد روایت ، نمی‌توان ادعای تواتر کرد و روایات مخالف را به دلیل تعارض با آنها کنار گذاشت.

 

2-1-3 ـ اجماع

علاوه بر روایات این باب، تعدادی از فقها در اثبات عقیده خود مبنی بر محرومیت زوجه از برخی ماترک  ، به اجماع مورد ادعای متقدمین و متأخرین تمسک می جویند. صاحب مفتاح الکرامه، ادعای اجماع بر این دارد که زوجه بدون فرزند از شوهر از عین خانه و زمین محروم است  ( الحسینی‌العاملی، همان، ص 189 ) .

 درپاسخ به این استدلال، بر خلاف ادعای اجماع مذکور اولین کسی که با این حکم مخالفت کرده ابن جنید است ( ابن جنید، 1414 هـ.ق، ص 336  ) . قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی، صاحب دعائم‌الاسلام نیز با اظهار نظر خود، ادعای اجماع را متزلزل می‌کند. در کتب بسیاری از فقها متقدم نیز، از این محرومیت صحبتی به میان نیامده است و در تفاسیری مانند مجمع البیان نیز، بحثی در این مورد دیده نمی‌شود. برخی از فقهای معاصر، این مطلب را اینگونه توجیه کرده‌اند که مفسرین، معمولاً در کتب تفسیری کمتر به این موضوعات پرداخته اند و آن را به کتاب‌های فقهی احاله می‌نمایند ( سبحانی، 1415، ص 308 )، اما این استدلال، با ملاحظه برخی کتب تفسیری که در مواردی به جزئیات هم پرداخته‌اند، تمام نیست( طبرسی، 1372 ،صص 25 و29 ) .

علاوه بر این، در بین اجماع‌های ادعایی نیز در موضوع تفاوت وجود دارد . مرحوم سید مرتضی، ادعای اجماع بر محرومیت از عین زمین خانه مسکونی و ابنیه می‌نماید ( سید مرتضی، صص 1415، 558 ) . شیخ طوسی (ره) مدعی اجماع در محرومیت از عین و قیمت تمامی زمین‌ها اعم از زمین خانه مسکونی ، مزارع و باغ است ( شیخ طوسی، 1414 هـ.ق،ص 116 ) ابن ادریس حلی، از اجماع در عین و قیمت زمین خانه مسکونی و عین ابنیه و اشجار موجود در آن سخن می‌گوید ( ابن ادریس، همان،ص 258‌) . ملاحظه می‌شود که موضوع مورد اجماع، یکی نیست و ادعای اجماع بر محرومیت زوجه از انواع زمین‌ها و عین یا قیمت و امثال آن ثابت نیست. موارد نقض اجماع در آرای فقها هم کم نیست ( بحرانی، بی‌تا، ص 368 ) . پس استناد به اجماع نیز قابل اتکاء نیست .

4 ـ محرومیت زوجه، از عین مال غیر منقول و بهره‌مندی از قیمت

 بر اساس این نظر و به منظور جلوگیری از ورود احتمالی شوهر بیگانه بر اهل و بازماندگان میّت، در صورت ازدواج زن با فرد دیگر، بهترین وجه این است که قیمت زمین و بنا به زوجه پرداخت شود  (سید مرتضی علم‌الهدی، 1415 ق ،ص 175). از آنجا که بر اساس اطلاق آیه قرآن، زوجه از همه اموال شوهر ارث می‌برد، با هدف جمع بین آیه ( آیۀ12 سوره مبارکه نساء ) و روایات و عدم وجود اجماع بر محرومیّت زوجه، از عین و قیمت و توجه به علت و حکمت عدم تحویل عین زمین و بنا به زوجه و روایاتی که دلالت بر ارث بردن زوجه از جمیع ماترک زوجه می‌نماید، پرداخت قمیت زمین و بنا به زوجه به صواب نزدیک تر است (علامه حلّی، 1381، ص 52  ) .    بزرگانی چون: سید مرتضی (ره) و علامه حلّی (ره) بر این نظرند. در ادامه ابعاد بیشتری از این نظر مورد بحث قرار می گیرد .            

5 ـ  حرمان زوجه فاقد فرزند از عین اموال غیر منقول 

            برخی از فقها، از جمله محقق در شرایع، قائل به این هستند که محرومیت زوجه از عین اموال غیر منقول اعم از زمین و بنا منحصر به همسری است که از این شوهر و یا شوهر دیگر فاقد فرزند باشد  ( محقق، 1383، ص 329 ؛ الحسینی‌العاملی، ص 189 ؛ نوری الطبرسی، 1409، ص 196 ؛  الجبعی العاملی، 1389 ق ، ص172 ؛ شیخ طوسی، صص 1387، 462 ؛ ابن‌البراج نقل از مروارید، 1410 ق ، ص 193 ؛ خامنه‌ای، همان ). و چنانچه زوجه دارای فرزند باشد، از عین هم می‌تواند بهره‌مند شود . این نظر که واجد کمترین تخصیص در عموم قرآن می باشد، به این معنا است که زن به طور کلی از همه اموال شوهر،حتی از عین نیز ارث می‌برد و از این جهت، بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد. در این نظر، فقط زنانی که فاقد فرزند هستند، قیمت اموال غیرمنقول بازمانده از شوهر خود را به ارث می‌برند و عین اموال مذکور به آنان تحویل نمی‌شود. این نظریه که به بهره‌مندی کامل زن از اموال شوهر نزدیک است ،انگیزه اصلی تصویب قانون اصلاحی مواد 946 و 948ق.م بوده است .

6 ـ  ارث بردن زوجه از کلیه اموال منقول و غیر منقول  اعم ازعین یاقیمت

            از عموم واژه « مما » در قسمتی از آیه 12 سوره مبارکه نساء « ولهن الربع مماترکتم » ‌و صحیحه فضل‌ابن ابی‌یعفور و فضل‌بن عبدالملک از ابی‌عبدالله علیه‌السلام ( الحرالعاملی، 1388  ق، ص 522 ) و همچنین روایت عبید بن زراره و فضل ابی‌العباس از ابی‌عبدالله علیه‌السلام در مورد مهر و ارث بردن زوجه از همه چیز ( همان، ص 73 ) چنین استنباط می‌شود که زوجه، مانند زوج از کلیه ماترک زوجه اعم از منقول و غیر منقول ارث می‌برد و در این امر، فرقی بین عین و قیمت نیست . این نظریه که به ابن جنید بغدادی معروف به اسکافی نسبت داده شده است ( نجفی، 1368، ص 307  ؛ الحسینی العاملی ، ص 190  ؛ علامه حلّی، 1381، ص 53 )  به نحوی توسط محقق اردبیلی نیز با تعبیر « پذیرش خلاف آن که مخالف ظاهر قرآن و عموم اخباری است که دلالت بر ارث بردن زن از کلیه اموال شوهر می‌کند مشکل است » مطرح شده است (محقق اردبیلی، ص 443 ) . یکی از ایرادات وارد بر این نظر اجماعی است که از سید مرتضی ( علم‌الهدی، 1415 ق،ص 175 ) و مرحوم صاحب جواهر ( نجفی، 1368، ص 207) نقل شده است . پاسخ این ایراد ، این گونه داده شده است که اولاً این اجماع، منقول است و تنها از خلاف و سرایر نقل شده است، ثانیاً خلاف آن ثابت است، زیرا گروهی از فقها این مسأله را مطرح نکرده‌اند و سهام زوجه را بدون ذکر متعلق آن ذکر کرده‌اند ( قبله‌ای، 1381،ص 176 ) .

            ایراد دیگری که به نظر ابن جنید وارد کرده‌اند، این است که این نظر، با اخباری که بر محرومیّت زوجه از اراضی و خانه دلالت دارند مخالف است و روایاتی که در این استدلال اشاره شد، مخالف مشهور و موافق با عامه است. این ایراد نیز پاسخ داده شده است که « اولاً شهرت از محجات نیست ( خویی، 1376 ق، ص 414) ثانیاً اگر شهرت از محجات باشد ، اشهر بودن مرجح نیست ثالثاً ، اشهر بودن روایات مخالف ، معلوم نیست »   (قبله‌ای، 1381،ص 177 ) .

به نظر می‌رسد ، زن نیز همانند شوهر از جمیع ماترک زوج ارث می‌برد و در این امر فرقی بین زنی که از شوهر خود صاحب فرزند باشد که برخی از بزرگان به آن نظر داده‌اند ( محقق حلّی، 1419 ‌ هـ.ق، ص329 ؛ خامنه‌ای، 1386،ص 3 ؛ المطهرالحلّی، 1389   هـ.ق، ص241  ) و زنی که از شوهر خود صاحب فرزند نیست، نمی‌باشد . این نظر نیز از عموم آیه مستفاد است. با توجه به تعارض موجود در روایات و ضرورت تقدم روایات موافق با کتاب، در مقام ترجیح ابتدا موافقت با کتاب مقدم داشته می‌شود و پس از آن به مخالفت با عامه توجه می‌شود  (قبله‌ای، 1381،ص 178 ‌) .

7 ـ مبنای فقهی قانون اصلاح مواد 946 و 948 قانون مدنی ‌

            در مقدمه بیان شد که پس از دیدار تعدادی از بانوان با رهبر انقلاب،ایشان بیان فرمودند: « در همین مسأله ارث زن از زمین و غیر منقول نظر فقهی بعضی از بزرگان قدیم و امروز نظر فقهی ما هم همین است که آنچه منع از میراث شده عین است و قیمت آن بلاشک حق همسر و زوجه است و اشکال هم ندارد » . همچنین در دیدار ایشان با بانوان مجلس شورای اسلامی آمده است که :‌ « مثل همین عقار که نظر من این است که زن از همه چیز ارث می‌برد و از قیمت . اگر از آن مرد فرزند داشته باشد از عین می‌برد این باید بیاید در قوانین ما  » (خامنه‌ای، 1386،ص 3 )

            با توجه به نظرات چهارگانه‌ای که بیان شد و سایر نظراتـی که زن را تنها از رباع یعنـی زمین خانه‌ها (ابن‌منظور، 1408 ق،ص 115) محروم می‌داند ( شیخ مفید،1410، ص687 ) مشخص شد که قانونگذار، بهره‌منـدی زوجـه از قیمت اموال غیر منقول و محرومیّت از عین را برگزیده است و بین زنی که از میّت فرزند داشته باشد و زنی که بدون فرزند باشد، تفاوت قائل نیست.

در ادامه، ابتدا آیات مربوط تشریع حکم توارث زن و شوهر ارائه گردد. و سپس ، روایات موافق ارث بردن زن از کلیه ماترک شوهر میشود و در ادامه نظر منتخب بیان می گردد .

1-7 ـ آیات

آیات 7 و 12 و 33 سوره مبارک نساء حکم بهره‌مندی مرد و زن از ماترک خویشاوندان، و زن و شوهر از یکدیگر را بیان می کند . این آیات، به ترتیب ذکر می شود و سپس معانی و دلالت آنها مورد بررسی قرار می گیرد .

1-آیه هفت سوره مبارکه نساء:[1]خداوند در این آیه فرموده است که : « برای مردان ، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جای می‌گذارند ، سهمی است و برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاندان می‌گذارند سهمی ، خواه آن مال ، کم باشد یا زیاد . این سهمی است تعیین شده و پرداختنی» . ( ترجمه آیه ‌الله مکارم شیرازی )‌

واژه « مماترک »  در آیۀ فوق، افاده عموم می‌کند و به معنای بهره‌مندی زن یا مرد، از کلیه ماترکی است که از اموال منقول و غیر منقول از دیگری به جای مانده است . خداوند، ابتدا پدر و مادر و سپس با بیان « اقربون »  همه خویشاوندان نسبی و سببی، از جمله زن و شوهر را شامل حکم دانسته و از اموال باقیمانده از میت بهره‌مند می‌داند بیان قرآن در این آیه عام بدون تخصیص است  (‌طباطبایی، 1377، ص 331 ) . در بهره‌مندی زنان و مردان از تمامی اموال بر جای مانده از میت در بین مفسرین اختلافی نیست  ( طباطبایی ، همان . شیخ طوسی، بی‌تا،ص 121. طبرسی، 1377،ص 18 ) . از تأکید پایان آیه مبنی بر اینکه این سهم تعیین شده و غیرقابل تغییر است، بر می‌آید که لازم است همۀ حصة زن یا مرد را از ما ترک خویشاوند میت او اعم از نسبی و سببی ادا کنند ( طباطبایی، همان ) .  

2ـ آیه 12 سوره مبارکه نساء‌‌ 1ـ در این آیه میزان سهام هر یک از زن و مرد، از ماترک دیگری بیان شده است. سهم مرد در صورت وجود اولاد برای زن، یک چهارم و در صورت نبود اولاد برای زن، یک دوم ماترک است. در حالی که سهم زن در صورت وجود اولاد برای شوهرش، یک هشتم و در صورت نبود اولاد برای شوهر متوفای او، یک چهارم از ماترک است. در این آیه هم هیچ استثنایی بر اصل ارث بردن زن و شوهر از ماترک دیگری اعم از منقول، غیر منقول، ابنیه، اشجار، آلات، مرکب، لباس و ... وارد نشده است.

3ـ آیه 33 سوره مبارکه نساء [2]ـ در این آیه خداوند می‌فرماید: برای هر کس وارثانی قرار دادیم که از ماترک پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند و نیز کسانی که با آنها پیمان بسته‌اید، نصیبشان را بپردازید خداوند بر همه چیز شاهد و ناظر است .

با توجه به حمل موالی بر ورثه در کتب فقهی و تفاسیر ( طباطبایی، 1377، ص 505 ) و همچنین دخول زن در جمله خویشاوندان سببی، زن در جمله وراث، از کلیۀ ماترک شوهر خود ارث می‌برد و استثنایی بر اموال باقیمانده از میت وارد نشده است .

از مجموعه آیات ارث و عموم و اطلاق آنها و شأن نزول آیات، چنین بر می‌آید که زن از کلیه ماترک میت، اعم از منقول و غیر منقول ارث می‌برد. در ادامه، روایات صحیح السندی را که حاکی از ارث بردن زن از کلیه ماترک شوهر خویش است، بیان می کنیم .

2-7 ـ ‌روایات موافق ارث بردن زوجه از کلیه ماترک

از مجموعه بررسی‌های صورت گرفته در مورد روایات مورد استناد، نظر مشهور و اجماع مورد بحث، و ظاهر عام آیه مرتبط به ارث زوجه در قرآن، نظر فقهایی که محرومیت زوجه را منحصر به زمین خانه محل مسکونی و عین ساختمان می‌دانند، دقیق‌تر و منطقی‌تر است ، زیرا با عموم قرآن، مبنی بر ارث بردن زوجه از جمیع ترکه سازگار است، با روایات موافق ارث بردن زوجه از ماترک شوهر ( حرعاملی ، همان ، باب 7 ، حدیف 1 و 2 )، و روایات مخصص، مبنی بر محرومیت ارث بردن زوجه از برخی از ماترک مطابقت دارد. اینک دو روایت باب 7 کتاب الفرایض وسائل الشیعه ( حرعاملی، همان، ص 522 ) و سپس روایتی که در باب مهر از امام صادق (ع) سؤال شده است و ایشان در مورد ارث نیز اظهار نظر فرموده‌اند ،را مورد بررسی قرار می دهیم.

1ـ محمدبن‌حسن، به روایت از حسین بن‌سعید، از فضاله از ابان ،از فضل‌بن عبدالملک و ابن‌ابی یعفور، گفت: از امام صادق (ع) پرسیدم که آیا مرد از خانه و زمین همسرش ارث می‌برد، یا در این خصوص مرد هم مانند زن است و از این چیزها ارث نمی‌برد ؟  امام صادق (ع) فرمود ؛ هر یک از زن و مرد از هرچه که از خود به جای گذاشته‌اند از یکدیگر ارث می‌برند .

این روایت صحیحه و معتبر، بر ارث بردن زوجه همانند زوج از جمیع ترکه دلالت دارد. از نحوه سؤال بر می‌آید که ارث نبردن زن از بعضی از اموال شوهر، نزد سؤال کننده مفروض بوده است، زیرا در سؤال این موضوع مسلم بوده است که زن از زمین و خانه همسر ارث نمی‌برد و تردید در مورد ارث بردن مرد از اموال زن است . برخی از فقها، این نحوه پاسخ دادن امام را حمل بر تقیه کرده‌اند چنانکه شیخ، در استبصار بیان کرده ‌است (‌شیخ طوسی ، ص 155 ) و برخی از آنها حمل بر موردی کرده‌اند که زوجه صاحب فرزند است و در این حالت زوجه در جمیع ترکه سهیم است .

2ـ روایت دیگر از مقطوعه ابن اذینه است که بر ارث بردن زن دارای فرزند از شوهر،از خانه مسکونی دلالت دارد ( حر عاملی ، همان ، ص 523) .

3- از عبیدبن‌ زراره و فضل ابی العباس نقل شده است که به امام صادق (ع) گفتیم: چه می‌فرمائید در مورد مردی که با زنی ازدواج کرده و مهر هم تعیین کرده است و( قبل از دخول )  فوت نموده است ؟ امام صادق فرمود ؛ زن نصف مهر را مالک است و از همه چیز شوهرش ارث می‌برد و اگر زن هم بمیرد، شوهر از همه اموال او ارث می‌برد .

3-7 ـ  بازبینی مستندات این نظر

            مرحوم سید مرتضی علم‌الهدی، در کتاب الانتصار پس از طرح نظر امامیه مبنی بر عدم بهره‌مندی زن از منزل مسکونی متوفی و حتی قیمت زمین و فقط استحقاق دریافت قیمت ساختمان و ادوات آن، نظر خود را بیان می‌کند که زوجه تنها از عین خانه محروم است، ولی قیمت خانه باید برای وی مورد محاسبه قرار ‌گیرد و به همان استدلالی که در مورد حبوه کرده است ، استناد می‌کند . در مسأله حبوه سیدمرتضی معتقد است که ظاهر آیه 12 سوره مبارکه نساء ، مشارکت زن و مرد در جمیع چیز‌هایی است، که میّت از خود به جا گذاشته است و این عموم بر شمشیر و قرآن و امثال آن هم دلالت دارد و اختصاص این موارد به پسر بزرگتر بدون محاسبه قیمت آن از حصة او، مخالفت با ظاهر قرآن است. اخبار وارده نیز دلالت بر اختصاص حبوه به پسر بزرگتر دارد و تصریحی بر احتساب یا عدم احتساب قیمت نشده است  ( علم‌الهدی، 1391 ق ،ص 301 ؛ مهرپور، همان ). لذا همانطور که در مورد حبوه اعتقاد به اختصاص به پسر بزرگتر و محاسبه در سهم ارث وی دارد، در مورد بهره‌مندی زن از عین اموال غیر منقول نیز بر اشتراک مرد و زن از کلیه ماترک مورث و عدم بهره‌مندی از عین، ولی محاسبه قیمت تأکید و با رد هرگونه اجماع بر محرومیّت زوجه از عین و قیمت و با اشاره به فلسفه و حکمت محرومیّت بهره‌مندی زن از عین اموال غیر منقول و احتمال تسلط مرد بیگانه بر خانه و فرزندان متوفی ، محاسبه قیمت اموال غیر منقول و بهره‌مندی زن از آن را بهترین وجه می‌داند ( شیخ صدوق، 1406  ق ، ص 256  ؛ شیخ صدوق، 1386، ص  818  ؛ علامه حلّی، 1381، ص 53  ) .

 

4-7 ـ  نقد و نظر ـ یک فرع کار بردی 

            با فوت مورث، مالکیت از میّت به ورثه منتقل می‌شود. برابر مواد 867 و 868 قانون مدنی، ارث به موت حقیقی یا موت فرضی تحقق پیدا می‌کند. لیکن مالکیت ورثه نسبت به ترکه، قبل از ادای دیون و حقوق متعلق به ترکه متزلزل است و استقرار مالکیت، منوط به ادای حقوق و دیون است. میزان مالکیت هر یک از ورثه در آنچه استحقاق ارث دارند، مشاعی است .

            در مالکیت زن نسبت به اموال شوهر، در اموال منقول نیز مانند سایر ورثه مالکیت از لحظه فوت به صورت مشاعی به میزان یک هشتم با وجود اولاد و یک چهارم بدون وجود اولاد از عین آنها است . بدیهی است این میزان، پس از ادای حقوق و دیون احتمالی است و هرگونه تصرف افزایش و کاهش قیمت از احکام مال مشاعی تبعیت می‌کند .

         در مورد اموال غیر منقول، با پذیرش استحقاق قیمت در ماده 946 قانون مدنی دو نظر قابل طرح است :

           نظریه اول ـ  آنچه استحقاق ارث زن از غیر منقول است عین است، اما بنا به دلایل وارده و حکمتی که در روایات آمده است (الحرالعاملی، همان، صص 518 و519)، زن از گرفتن یک هشتم یا یک چهارم عین زمین محروم می باشد از قیمت آن بهره‌مند است . حال اگر، ورثه حاضر شدند به جای قیمت مثلاً یک هکتار از هشت هکتار باقیمانده از میّت دارای اولاد ، عین یک هکتار که اتفاقاً قابل افراز است و ازدواج احتمالی زن نیز موجب ورود شوهر بیگانه در زندگی ورثه و مزاحمت نخواهد بود ، به وی بدهند حق وی را ادا کرده‌اند .

            نظریه دوم ـ آنچه استحقاق ارث زن از غیر منقول است، مابه‌ازای آن از قیمت است ، نه از عین . در این نظر، زن از ابتدا مالک عین نمی‌شود، بلکه مالک قیمت یک هشتم یا یک چهارم بر ذمه وراث می‌شود (نراقی،  1419، ص755 ؛ نجفی، همان، ص217) با این وصف، قیمت لحظه فوت محاسبه و به زوجه تعلق می‌گیرد . سایر ورثه، وظیفه دارند قیمت را به زوجه ادا کنند و تا زمانی که حق زوجه را ادا نکرده‌اند، حق تصرف مالکانه در عین را ندارند .

            تأثیر پذیرش هر یک از دو نظر فوق در زمان استحقاق زوج ( زمان فوت یا زمان اداء ) و نمائات ظاهر است. با توجه به مبانی مورد پذیرش، یعنی اطلاق آیه 12 سوره مبارکه نساء و روایات وارده مبنی بر محرومیّت فی‌الجمله زوجه از عین اموال غیر منقول و علت و حکمتی که بر محرومیّت زوجه از عین و استحقاق قیمت، به نظر می‌رسد که زوجه در زمان فوت، مستحق عین است، ولی ورثه حق دارند از تحویل عین خودداری نمایند و قیمت را بدهند.البته تا زمانی که حق زوجه را نداده‌اند، حق وی همراه با مالکیت این عین است. به این دلیل، برخی از فقها قیمت روز تسلیم را معتبر می‌دانند ( خمینی، همان، ص 398 ؛ خویی، همان، ص373 ؛ برای دیدن نظر مخالف ر.ک ؛ شهیدی ، همان ،ص 204 ؛ کاتوزیان ، همان ،ص 328 ؛ امامی ، همان ، ص323 ) . بدیهی است، چنانچه ورثه به هر دلیل از ادای قیمت امتناع کنند، برابر ماده 948 زوجه می‌تواند حق خود را از عین اموال غیر منقول استیفاء کند. با اعلام فروش مال غیر منقول با روش مزایده، زن نیز می‌تواند یکی از خریداران مال غیر منقول، در این صورت، بجز آنچه خود از قیمت یک هشتم یا یک چهارم مستحق است، بقیه قیمت را به سایر ورثه می‌دهد و کل مال غیر منقول را با عقد بیع تملک می‌نماید

8 ـ نقد تبصره ذیل ماده 946 قانون مدنی

            در فاصله بین تصویب ماده 946 قانون مدنی در بهمن ماه سال 87 تا تصویب تبصره ذیل ماده 946 قانون مدنی، این سؤال مطرح بود که اجرای مفاد قانون جدید یعنی بهره‌مندی زوجه از قیمت اموال باقیمانده از شوهر متوفای خود در حالات زیر چه حکمی دارد ؟

            1ـ فوت قبل از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید اتفاق افتاده است و ترکه تقسیم شده است .

2ـ فوت قبل از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید اتفاق افتاده است ولی ترکه هنوز تقسیم نشده است .

3ـ فوت بعد از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید اتفاق افتاده است .

اگرچه قانونگذار، با الحاق یک تبصره به ماده 946 قانون مدنی در تاریخ 26 مرداد هشتاد و نه به ابهامات پاسخ داد[3]، لیکن از نظر صاحب نظران هنوز تردید‌هایی در مبانی این مصوبه که بر حسب اتفاق با سپری شدن مهلت‌های مقرر اصول 94 و 95 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و عدم وصول نظر شورای نگهبان به قانونی لازم‌الاجرا تبدیل شد، وجود دارد. با طرح مقدماتی به سئوالات فوق پاسخ می‌دهم .

اول ـ اثر فوری قانون جدید. با تصویب قانون جدید، اراده قانونگذار بر این قرار می‌گیرد که از لحظه تصویب، احکام قانون جدید حاکم باشد. با این وصف، اعتبار قانون قبل پایان پذیرفته است و محدود به زمانی است که در آن حکومت می‌کند (کاتوزیان، 1369،ص 33)، مگر اینکه قانونگذار، اراده ‌خود را مبنی بر تأخیر در اجرای قانون جدید، اعلام نماید. در این صورت، تا زمان اعلام قانونگذار، قانون قبل حاکم و پس از آن قانون جدید اجرا می‌شود .

دوم -عدم تأثیر قانون به گذشته . برابر ماده چهار قانون مدنی، قانون نسبت به ماقبل خود اثری ندارد، مگر اینکه در خود قانون مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد. این عبارت، دلالت بر این دارد که قانونگذار باید اراده خود را مبنی بر سرایت قانون نسبت به گذشته، به طور صریح بیان نماید، خصوصاً زمانی که با حکومت قانون جدید، تحولی جدی در حوزه مورد نظر رخ داده باشد .

سوم ـ انتقال قهری اموال مورث به ورثه باموت. به موجب ماده867 قانون مدنی، ارث با موت حقیقی یا فرضی تحقق پیدا می‌کند. انتقال ترکه به ورثه قهری و از لحظه فوت است و اراده وارث و مورث دخالتی در این انتقال ندارد. میزان بهره‌مندی هر یک از ورثه و اموال موضوع ارث آن‌ها با حکم قانون مشخص می‌شود.

در پاسخ به سئوال مطروحه، دو نظر قابل طرح است که یکی از آنها، راهی است که قانونگذار برگزیده است و نظر دیگر عدم سرایت قانون جدید به مواردی است که قبل از تصویب قانون در سال 1387 ، فوت اتفاق افتاده است. در ادامه هر دونظر، مورد تجزیه و تحلیل قرارمی گیرد.

1-8 ـ توجیه مبنای قانونگذار

  به موجب تبصره الحاقی به مصوبه سال 1387 در سال 1389 ، اراده قانونگذار بر این قرار گرفته است که حکم قانون، به مواردی که فوت قبل از تصویب رخ داده است، ولی هنوز ترکه تقسیم نشده است سرایت کند. اگر چه این مصوبه، به دلیل سکوت فقهای شورای نگهبان در مهلت‌های مقرر در اصول 94 و 95 قانون اساسی در معرض ارزیابی فقهی فقهای شورای نگهبان قرار نگرفت، لیکن به نظر می‌رسد به باور نمایندگان مجلس شورای اسلامی، تصویب ماده 946 با شمول بهره‌مندی زن از قیمت اموال غیر منقول که بررسی مبانی آن گذشت، کشف نظر شارع از حکومت این مبنا بر کلیه فوت‌هایی است که در گذشته رخ داده است. بر این مبنا، اگر اموال میت، برابر حکومت قانون گذشته تقسیم و سهم هریک ورثه برابر استحقاق قانونی و شرعی پرداخت شده است، دیگر جایی برای حکومت قانون جدید باقی نمی‌ماند، لیکن چنانچه اموال میت در عین حکومت قانون قبل هنوز تقسیم نشده باشد، از آنجا که اراده شارع بر این قرار گرفته است که زن، از قیمت اموال غیر منقول شوهر خود بهره‌مند شود ، کاشف از این است که اراده شارع از ابتدا بر تعلق قیمت اموال غیر منقول به زن قرار گرفته است. همانطور که در ادامه خواهیم دید، در زمان حکومت قانون قبل، که اتفاقاً متکی بر نظر مشهور فقهای امامیه بوده است، اموال به وراثی که استحقاق داشته‌اند منتقل شده است و حکم قانونگذار، به معنی خارج کردن مال از مالکیت کسانی است که به موجب قانون حاکم، اموال غیر منقول به آنها تعلق گرفته است و این حکم متکی به دلیل متقن شرعی نیست و به طور قطع، اگر فقهای شورای نگهبان این تبصره را ارزیابی می کرد ، مغایرت آن با شرع مقدس اعلام می‌گردید.

2-8 ـ نظر مخالف و منتخب

            با توجه به مطالب ذکر شده در صدر این بند، پاسخ سئوال سوم، حکومت قانون جدید است و در کلیه فوت‌هایی که بعد از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید اتفاق می‌افتد، زوجه از قیمت کلیه اموال غیر منقول بهره‌مند می شود . در مورد سئوالات اول و سوم، چنانچه به موجب قانون قدیم، زوجه از زمین بی‌بهره باشد و فقط از بنا و درخت آن‌ هم از قیمت ارث ببرد، با فوت مورث زمین به سایر ورثه غیر از زوجه به صورت قهری منتقل می‌شود و به مالکیت آنها در می آید . حال اگر، به موجب قانون جدید، زمین جزء اموالی قرار گیرد که زوجه از آن ارث می‌برد . با انتقال قهری اموال به ورثه به میزان و موضوع استحقاق، نسبت به مرگ‌هایی که قبل از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید رخ داده است بهره‌مندی زن از زمین فاقد موضوع  بوده و غیر ممکن است، چه ترکه تقسیم شده باشد و مالکیت هر یک از ورثه استقرار یافته باشد ، چه تقسیم نشده و موقوف و مراعی به ادای دیون مانده باشد. در موردی شبیه به این، یعنی تبصره الحاقی مصوب سال 1376 به ماده 1082 قانون مدنی، در خصوص محاسبه مهریه متناسب با تعیین شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد، همین‌گونه سئوالات مطرح بوده است. صدور بخشنامه رئیس وقت قوه قضائیه در سال 1378 و رأی وحدت رویه با چند ماه تأخیر درهمان سال ناشی از بروز سئوالات و صدور آرای متناقض در موضوع مهر و محدوده اجرای قانون مذکور نسبت به ازدواج‌های قبل از تصویب قانون و مهریه‌های پرداخت شده و یا  پرداخت نشده است . نتیجه رأی وحدت رویه به شماره 647-28/10/1378  هیأت عمومی دیوان عالی کشور ( قربانی، 1382، ص701 ) و حاصل بخشنامه رئیس وقت قوه قضائیه به شماره 609/78/1 ـ 28/1/1378 ( مجموعه قانون مدنی، 1383، ص 314 ) عدم تأثیر قانون به گذشته است. بدیهی است، چنانچه مهریه‌ای در زمان حکومت قانون گذشته پرداخت شده باشد امکان تسری احکام قانون جدید به آن غیر ممکن است، ولی در صورت عدم پرداخت مهریه، حتی اگر حکم به طلاق صادر و صیغه آن هم جاری شده باشد و مهریه پرداخت نشده باشد، باید طبق مفاد تبصره و متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه، نسبت به سال اجرای عقد پرداخت شود .

با توجه به اصول کلی ذکر شده و وحدت ملاک رأی وحدت رویه مذکور، در مورد سرایت یا عدم سرایت بهره‌مندی زن از قیمت زمین به فوت‌های قبل از لازم‌الاجرا شدن قانون جدید باید نظر منفی داد و یا منتظر رأی وحدت رویه جدید در صورت صـدور آرای متناقض ماند که از آن هم نتیجه‌ای غیر از این انتظار نمی‌رود . در طرح این موضوع خالـی از لطف نیست که چنانچه زوجه خارجی دارای شوهر ایرانی باشد و شوهـر ایرانی بعـد از لازم‌الاجرا شـدن قانون فوت نماید، زوجه خارجی به استناد ماده 967 و حاکمیت قانون متبوع متوفی یعنی قانون ایران از کلیه اموال منقول و قیمت اموال غیر منقول بهره‌مند می‌شـود . (الماسی،1386، ص276 )

 

 9- نتیجه

            با اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1387 که در نتیجه آن مواد 946 و 948 اصلاح شد و ماده 947 حذف گردید، تحول شگرفی در اموال موضوع ارث زوجه بوجود آمد . به موجب این قانون، زوجه که تاکنون از عرصۀ اموال غیر منقول بی‌بهره‌ بود، از قیمت زمین هم بهره‌مند گشت. این تحول، نتیجه فقه پویای امامیه است که با استفاده از مبانی، همراه با پای بندی به اصول و با استفاده از اطلاق آیه 12 سوره مبارکه نساء و حمل روایات بر محرومیت زوجه از عین اموال غیر منقول، زوجه را مستحق دریافت قیمت اموال غیر منقول می‌داند. با توجه به نظریات مختلفی که در فقه امامیه در موضوع مورد بحث یعنی بهره‌مندی یا عدم بهره‌مندی زوجه از اموال غیر منقول ( عین یا قیمت ) مطرح است، قانونگذار به بهره‌مندی زوجه از قیمت اموال غیر منقول تمایل پیدا کرده است. بهره‌مندی زوجۀ دارای فرزند، از عین اموال غیر منقول نیز اگرچه در حکم قانون نیامده است، با مبانی ذکر شده سازگارتر است. بدیهی است، حکومت قانون مذکور نسبت به فوت‌هایی است که از تاریخ لازم‌الاجرا شدن قانون رخ می‌دهد و همچنین برابر تبصره الحاقی به ماده 946 در سال 1389، به عقیدۀ نویسنده مبنای شرعی تبصره مذکور به شدت محل تردید است، به ویژه اینکه مصوبه مذکور با سکوت فقهای شورای نگهبان همراه بوده و یا گذشتن مهلت‌های اصول 94 و 95 قانون اساسی لازم ‌الاجرا شده است و به موارد قبل ازآن اگر ترکه تقسیم نشده باشد سرایت می‌کند .

منابع و مآخذ:

اول-منابع فارسی

1ـ امامی ، سیدحسن ،(1383) ،«حقوق مدنی» ، ج 3 ، چاپ هفدهم ،تهران ، انتشارات اسلامیه .

2ـ انصاری  ، مرتضی ، (1375) ،« مکاسب» ، تبریز  .

3ـ الماسی ، نجادعلی، (1386)، «حقوق بین‌الملل خصوصی» ، چاپ پنجم ،تهران ، نشرمیزان .

4ـ. جعفری لنگرودی ، محمدجعفر ،  (1357) ،«ارث »، تهران ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر .

5ـ خامنه‌ای ، سیدعلی  ، (1386 )، طرح یک فوریتی اصلاح مواد قانون مدنی ، مجلس شورای اسلامی ، شماره چاپ 2005 .

6ـ رحیمی اصفهانی وهمکاران ، عباسعلی ،(1383)، «مجموعه قانون مدنی »، تهران ، معاونت پژوهش ، تدوین و تنقیح قوانین و مقرارت .

7ـ زارعی ، محمدابراهیم، (1380)، «تحقیقی پیرامون ارث از دیدگاه امامیه» ، تهران ، دفتر انتشارات اسلامی .

8ـ شایگان ، سید علی ،(1375)،« حقوق مدنی »، قزوین ، ا نتشارات طه .   

9ـ شهیدی ، مهدی، (1381)،« ارث» ، چاپ چهاردهم، تهران ، مجمع علمی و فرهنگی مجد .

10ـ صادقی مقدم ، محمدحسن ، انصاری پور ، محمدعلی ، (1384 )، «اجرت المثل کارهای زوجه و بررسی آرای محاکم »، مجله مدرس، شماره 9 .

11ـ طاهری ، حبیب‌الله ،(1376) ،«حقوق مدنی» ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی .

12ـ قرائتی ، محسن ،( 1384)،«تفسیر نور »، ج 2 ، چاپ یازدهم ،تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.

13 ـ قربانی ، فرج‌الله ،( 1382) ،«مجموعه آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور» ، تهران ، انتشارات فردوسی.

14ـ کاتوزیان ،  امیر ناصر ،( 1369) ،«حقوق انتقالی» ، تهران ، کانون وکلای دادگستری .

15ـ کاتوزیان ، ناصر، (1385 )،« حقوق مدنی »(درسهایی از شفعه ، وصیت ، ارث ) ، چاپ هفتم ، تهران ، میزان.

16ـ مجموعه نظریات شورای نگهبان ،1384، تهران ، دادگستری ، ج 7 .

17ـ مصلحی عراقی ،‌حسین ، (1385)،«حقوق ارث» ، تهران ، سمت.

18ـ مطهری ، مرتضی ، (1378)،«مجموعه آثار» ، تهران ، انتشارات صدرا .

19ـ مکارم شیرازی ، ناصر،(1377)، «برگزیده تفسیر نمونه» ، ج 1 ، تهران ، دارالکتب الاسلامی .

20ـ موسوی غروی، سید محمد جواد،( 1377)،«فقه‌استدلالی در‌ مسائل خلافی »،ج 1، اصفهان ، انتشارات اقبال.

21ـ مهرپور ، حسین ، (1370)،«بررسی میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران» ، تهران ، انتشارات اطلاعات .

دوم-منابع عربی

22ـ الافریقی المصری ، ابی‌الفضل جمال‌الدین محمدبن‌مکروبن منظور، (1418  ق)،« لسان‌العرب» ، بیروت ، داراحیاء التراث العربی .

23ـ الجبعی‌العاملی ، زین‌الدین،  (1389 ق)، «الروضه‌البهیه فی‌شرح اللمعه الدمشقیه »، بیروت ، دارالعالم الاسلامی .

24- الحسینی العاملی ، سید محمد جواد ، «مفتاح الکرامه »، قم ، مؤسسه اهل بیت (ع) ، ج 8 ، بی‌تا .

25ـ اسکافی ، ابن جنید ،( 1414 ق) ،«مجموعه فتاوی ابن‌جنید» ( به کوشش علی پناه اشتهاردی ) ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی .

26ـ الموسوی خمینی ، سید روح‌الله ، ،« تحریرالوسیله» ، قم ، مؤسسه مطبوعات دارالعلم ، بی‌تا .

27ـ بابویه قمی (‌شیخ صدوق ) ، محمدبن‌علی،( 1404) ،«من‌لایحضره الفقیه »،ج 4، قم، انتشارات جامعه مدرسین .

28ـ ــــــــــ ، (1386 )،«علل الشرایع» ، چاپ هفتم ،قم ، انتشارات مؤمنین .

29ـ بحرانی ، یوسف ، «الحدائق الناظره فی‌احکام العتره‌الطاهره »، ج 9 ، قم ،  انتشارات جامعه مؤسسین ، بی‌تا .

30ـ حلی ( علامه حلی ) ، حسن بن یوسف ،( 1413ق )،«قواعد الاحکام فی معرفه‌الحلال و الحرام» ، ج 3 ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی .

31ـ حلی ( ابن ادریس ) ، محمد بن ادریس ، (1405 ق) ،«السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی»  ، ج 3 ، قم ، انتشارات علم‌الهدی .

32ـ حلی (فخرالمحققین )‌، محمد بن حسن، (1387 ق)، «ایضاح‌الفوائد فی شرح اشکالات القواعد» ، ج 4 ، قم ، المطبعه‌العلمیه .

33ـ خوانساری ، سید احمد ،( 1364)،«جامع المدارک »، قم ، اسماعیلیان ، چاپ دوم .

34ـ خویی ، سید ابوالقاسم، (1413 ق)، «معجم‌رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه »، قم ، بی‌نا .

35ـ خویی ، سید ابوالقاسم ،(1410ق)، «منهاج‌الصالحین» ، قم ، مدینه‌ا لعلم ، ج 2 .

36ـ سبحانی ، جعفر ،(1415 ق)،« نظام‌الارث فی‌شریعه‌الاسلامی» ، قم ، مؤسسه امام صادق (ع) .

37ـ‌شیخ مفید، ابی‌عبدالله محمدبن‌ نعمان بغدادی ،( 1410 )، « المقنعه »، قم ، نشرالاسلامی .

38ـ صافی گلپایگانی ، لطف‌اله ، (1385)،«ارث الزوجه »، قم ، المطبعه‌العلمیه . .

39ـ طباطبایی ، سید علی،( 1404 )، «ریاض‌المسائل» ، قم ، مؤسسه آل البیت ، ج 2 .

40ـ طباطبایی ، محمدحسین،(1377 ق)، «تفسیرالمیزان »، ج 4 ، تهران ، مرکز نشر فرهنگی رجاء .

41ـ طباطبایی بروجردی ، حاج آقا حسین، (1413 ق)، «تقریرات ثلاث» ( به قلم علی پناه اشتهاردی ) ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی .

42ـ طباطبایی حکیم ، سید محسن ،(1427ق)، «رساله‌فی حرمان الزوجه من بعض‌الارث »، قم ، مجله فقه اهل بیت (ع) شماره 43 .

 43ـ  طبرسی ، فضل بن‌حسن ،( 1372)،«مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن» ، ج 3 ، تهران ، انتشارات ناصرخسرو.

44ـ طوسی ( شیخ طوسی ) ، محمدبن‌حسن ،(1387)،« المبسوط فی‌فقه‌الامامیه» ، ج 4 ، تهران ، مکتبه‌المرتضویه لاحیاء آثار الجعفریه .

45ـ علامه حلی ، حسن‌بن یوسف بن مطهر الحلی، (1381)، مختلف الشیعه ، قم ، بوستان کتاب .

46ـ علم‌الهدی (‌سیدمرتضی) ، ابی‌القاسم علی‌بن الحسین ،(1391) ،«الانتصار»، نجف ، منشورات المطبعه‌الحیدریه .

47ـ قبله‌ای ، خلیل، (1381 )،« ارث »، تهران ، سمت . 

48ـ کلینی،  محمدبن یعقوب، «الکافی»، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، بی تا.

49ـ مازندرانی خاجویی ،  محمد اسماعیل ،(1367)،«الرسائل »، ج 2 ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه .

50ـ محقق حلی ، ابوالقاسم نجم‌الدین جعفربن‌الحسن ،(1383)،« شرایع‌الاسلام» ، ج 3 ، قم ، دارالتفسیر .

51-  مروارید ، علی‌اصغر ، (1410 ق )،«الینابیع الفقهیه» ، بیروت ، مؤسسه فقه الشیعه .

52 ـ مقدس اردبیلی ، احمد، (1417ق)،« مجمع‌الفائده والبرهان» ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی .

53ـ مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، ( شهید اول ) ،( 1411 ق )، «اللمعه‌الدمشقیه» ، قم ، دارالفکر .

54ـ نجاشی الاسدی ، ابوالعباس، (1416 ق)، «رجال» ، قم ، مؤسسه نشر اسلامی .

55ـ نجفی ، محمدحسن، (1368)،« جواهرالکلام» ، ج 39 ، تهران ، دارالکتب .

56ـ نراقی ، احمد بن محمد، (1419 ق)، «مستندالشیعه» ، ج 19 ، قم ، مؤسسه آل البیت .

57ـ نوری الطبرسی ، حاج میرزا حسین، (1409)،« مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل» ، بیروت ، مؤسسه ‌آل البیت لاحیاء التراث .

 


[1]  للرجال نصیب مماترک الوالدان والاقربون وللنساء نصیب مماترک الوالدان وا لاقربون مما قل منه او کثرنصیباً مفروضا (‌سوره مبارک نساء ، آیه 7 )

[2]  لکل جعلنا موالی مماترک الوالدان والا قربون والذین عقدت ایمانکم فأتوهم نصیبهم ان‌الله کان علی کل شیء شهیدا ( سوره مبارک نساء ، آیه سی و سوم )

[3]  ماده واحده ـ ‌تبصره ذیل به ماده 946 قانون مدنی اصلاحی مصوب 6/11/87 الحاق می‌گردد : تبصره ـ< مفاد این ماده در خصوص وراث متوفایی که قبل از تصویب آن فوت کرده ولی هنوز ترکه او تقسیم نشده است نیز لازم‌الاجرا است

 

  • امیرپور مدیر موسسه

نمونه قرارداد خرید و فروش خودرو ( قولنامه ماشین - قولنامه خودرو )

ماده 1 : طرفین قرارداد

1-1- فروشنده/فروشندگان ............................ فرزند .............. به شماره شناسنامه ....................صادره از ...............کدملی .......................... متولد .............. ساکن ........................................................ تلفن  .............................

 1-2 - خریدار/خریداران ............................ فرزند .............. به شماره شناسنامه ....................صادره از ...............کدملی .......................... متولد .............. ساکن ........................................................ تلفن  ..............................

2: موضوع و مشخصات مورد معامله

عبارتست از انتقال ...................... دانگ یکدستگاه خودرو ........................ از نوع ............... مدل ...............................  سیستم ................ رنگ ............ سیلندر .......................... شماره راهنمایی و رانندگی .................................... شماره شاسی ............................................... شماره موتور ............................................. که با تمام تجهیزات، متعلقات و منصوبات آن از قبیل ........................... در آن می باشد.

ماده 3 : ثمن معامله

 3-1  بهای معامله به طور مقطوع بعدد ( ................................ ریال ) و با حروف ( ............................. ریال ) تعیین گردید .

 3-2  همزمان با این توافق مبلغ با حروف ( ................................... ریال ) نقداً / طی چک شماره ........................ عهده بانک ....................  شعبه ........................ کد ..................... به فروشنده پرداخت گردید . باقیمانده مبلغ با حروف ( ................................................ ریال ) در زمان تنظیم سند در دفتر اسناد رسمی پرداخت خواهد شد.

ماده 4 : شرایط معامله

 4-1  طرفین متعهد شدند جهت تنظیم سند ، طبق قرارداد در تاریخ به حروف ............................به همراهی یکدیگر به مرکز تعویض پلاک مراجعه کنند و در تاریخ  ................ در دفتر اسناد رسمی شماره .............................. حاضر شوند و فروشنده متعهد گردید سند را به نام خریدار یا هر کس که خریدار معرفی نماید انتقال دهد. در ضمن، اجرای تعهد ( تنظیم سند ) از طرف فروشنده بنام منتقلٌ الیه بعدی ، منوط به احراز انتقال از طریق ارائه قرارداد می باشد و در صورت عدم حضور هر یک از طرفین در دفتر خانه اسناد رسمی مربوطه ، گواهی سر دفتر مثبت تخلف نامبرده می شود .

 4-2 - عدم ارائه مستندات و مدارک لازم جهت تنظیم سند از طرف فروشنده و عدم پرداخت ثمن توسط خریدار، در حکم عدم حضور است و سر دفتر در موارد مذکور به تقاضای ذینفع مجاز به صدور گواهی عدم حضور می باشد .

4-3 - مورد معامله با تمام لوازم موجود و اسناد و مدارک ، با رؤیت کامل فنی ، بدنه ، توسط خریدار و یا کارشناس منتخب وی صورت گرفت و از کمیت و کیفیت آن آگاه می باشد .

4-4- مسئولیت هر گونه تخلف اعم از راهنمایی و رانندگی ، کیفری و مدنی که با استفاده از مورد معامله تا زمان تحویل ، به وقوع پیوسته باشد بعهده فروشنده است .

4-5 - هزینه های نقل و انتقال اعم از دارایی و عوارض شهرداری بعهده فروشنده ، حق الثبت و حق التحریر بعهده ............................... می باشد.

4-6 - کلیه خیارات از جمله خیار غبن به هر عنوان ادعا و به هر میزان با اقرار طرفین و با علم و اطلاع کامل نسبت به عرف بازار اسقاط گردید. موارد تقلب و تدلیس از این موضوع مستثنی است .

4-7 - در صورتیکه معلوم گردد مورد معامله به هر علتی غیر از عامل قوه قاهره مانند مصادره ، رهن ، عملیات اجرایی دادگستری یا اجرای اسناد رسمی ، مستحق للغیر و یا غصبی بودن ، قانوناً قابل انتقال به خریدار نبوده ، فروشنده موظف است کلیه هزینه هایی راکه خریدار متقبل شده ، پرداخت نموده و مبلغ به حروف ( ............................................. ریال ) به عنوان خسارت عدم انجام تعهد به وی پرداخت و ثمن دریافتی را با احتساب خسارت قانونی مسترد نماید .

 4-8 - مورد معامله و کلیه اوراق و مستندات در تاریخ با حروف ........................... ساعت ................................ تسلیم خریدار شد/ خواهد شد.

 4-9 - در صورت عدم حضور هر یک از طرفین برای تنظیم سند در دفترخانه اسناد رسمی تعیین شده ، ممتنع از حضور ، مکلف است به ازای هر روز تاخیر مبلغ باحروف ( ................................................. ریال ) بعنوان خسارت تاخیر اجرای تعهد در وجه طرف مقابل پرداخت نماید. خسارت مذکور مستقل از تعهد اصلی بوده و با آن قابل جمع است.

4-10 -  در صورت عدم پرداخت مابقی ثمن قرارداد توسط خریدار، فروشنده حق دارد معامله را فسخ و وسیله نقلیه را (در صورت تحویل شدن) مسترد نماید.

ماده 5 : در صورتیکه معامله بصورت اقساطی باشد

 5-1 - چک ها و یا سفته ها در حکم ثمن معامله می باشد در صورتیکه پرداخت .................... قسط از اقساط بصورت متوالی از طرف خریدار به تاخیر افتد فروشنده حق دارد معامله را فسخ و وسیله نقلیه را مسترد نماید . خریدار در صورت استنکاف از استرداد مورد معامله ملزم و متعهد به تحویل مورد معامله و جبران خسارت وارده می باشد و در صورتیکه مورد معامله به هر علتی تلف شده باشد خریدار مسئول پرداخت خسارت وارده خواهد بود . جبران خسارت پس از کسر میزان مبالغ پرداختی بوده و مبنای قیمت مورد معامله به نرخ روز بازار محاسبه می گردد.

 5-2 - پس از پرداخت آخرین قسط فروشنده موظف است سند را به نام خریدار انتقال دهد.

 

            محل امضاء و اثر انگشت فروشنده/فروشندگان            نام و نام خانوادگی و محل امضاء و اثر انگشت شاهد نخست

            محل امضاء و اثر انگشت خریدار/خریداران                 نام و نام خانوادگی و محل امضاء و اثر انگشت شاهد دوم

 

  • امیرپور مدیر موسسه

شکوائیه باید در فرم مخصوص نوشته شود

نمونه متن شکوائیه سرقت از لوازم داخل اتومبیل

دادستان محترم عمومی و انقلاب شهرستان

با عرض سلام و احترام

به استحضار می­رسانم؛

اینجانب ...... در تاریخ ....... به منزل یکی از اقوام بنام آقا/خانم...... در ساعت ..... مراجعه نمودم. پس از گذشت ..... ساعت از اقامت در منزل اقوام و بازگشت به سوی اتومبیل که در خیابان ..... پارک شده بود، متوجه شدم که شیشه سمت راننده شکسته شده و کیف همسر اینجانب بنام ..... به سرقت رفته است. با عنایت به حضور یکی از کسبه بنام آقا/خانم...... در هنگام سرقت، ایشان پس از مطلع شدن از واقعه اظهار داشتند که سارق را می­شناسند و در صورت طرح شکوائیه حاضر به شهادت علیه مشکتی ­عنه می­باشند.

از جمله محتوایات کیف شامل 1- ...... 2- .... 3- ......، .... .

حال با شرح تفاسیر فوق و مستندات و ادله اینجانب که شامل، الف- دوربین راهنمایی و رانندگی، ب- شهادت شهود، پ- .... و همچنین به استناد ماده 657 و 665 قانون مجازات اسلامی، از دادگاه محترم تقاضامندم به خواسته اینجانب رسیدگی و تعقیب و مجازات متهم را استدعا دارم.

 

  • امیرپور مدیر موسسه

نمونه قرارداد کار- استخدام راننده به همراه خودرو

بسمه تعالی

این قرارداد منطبق با قانون کار جمهوری اسلامی ایران میان کارفرما/ یا نماینده قانونی ایشان و کارگر منعقد می گردد.

1- مشخصات طرفین :

1-1 کارفرما/ نماینده قانونی کارفرما

آقا/خانم/شرکت ......... فرزند ....... شماره شناسنامه(ش.ش) ............ شماره ثبت ........... به نشانی ............ کد پستی ......... .

2-1 کارگر/کارمند

آقا / خانم .......... فرزند ......... متولد .......... شماره شناسنامه(ش.ش) ........... شماره ملّی ........... میزان تحصیلات ............. نوع و میزان مهارت .............. به نشانی .................. کد پستی ............. .

2- نوع قرارداد :

  • قرارداد غیرموقت یا دائمی
  • قرارداد موقت یا مدت معین
  • قرارداد معین
  • قرارداد آزمایشی
  • قرارداد آموزشی

3- نوع کار یا حرفه یا حجم کار یا وظیفه ای که کارگر/کارمند به آن اشتغال می یابد :

راننده متعهد می شود که به هنگام حضور در آژانس تلفنی وظایفی را به شرح ذیل انجام دهد :

1-3 راننده موظف است خودرو خویش را در طول مدت قرارداد بیمه شخص ثالث نماید.

2-3 راننده موظف است در صورت بروز هر گونه اشکال و عیب فنی برای خودرو خویش سریعاً نسبت به تعمیر آن اقدام کند و در صورت عدم فرصت زمانی مناسب خودرو دیگری را به منظور جلوگیری از اخلال در قرارداد معرفی نماید.

3-3 راننده موظف است در طول مسیر حسن معاشرت و رفتار را با مسافر رعایت نماید.

4-3 کلیه هزینه های خودرو از قبیل هزینه سوخت، تعمیرات و حتی جرایم راهنمایی و رانندگی بر عهده شخص راننده می باشد.

5-3 راننده حق ندارد در طول مسیر جا به جایی مسافر، از ادامه مسیر سرباز زند و مسافر را پیاده کند؛ در این صورت تمام خسارات و غراماتی که متوجه آژانس می باشد را خود شخصاً پرداخت و در مقابل اقدام خویش پاسخگو باشد.

4- محل انجام کار :

محل دفتر آژانس به نشانی ...... و نیز مسیرهای احتمالی جا به جایی مسافر.

5- تاریخ انعقاد قرارداد :

.................................................

6- مدت قرارداد : .........................

7- ساعات کار : ............................

 ( میزان ساعات کار و زمان شروع و خاتمه آن صرفاً با رضایت طرفین تعیین می گردد. ساعات کار نمی تواند بیش از میزان مندرج در قانون کار تعیین شود لیکن کم تر از آن مجاز است).

8- حق السعی :

1-8 مزد ثابت/مبنا روزانه/ ساعتی ................................... ریال (حقوق ماهیانه ................... ریال).

2-8 پاداش افزایش تولید و بهره وری در حرفه تخصصی با عنایت به تخصص کارگر/کارمند ..............................ریال که طبق توافق طرفین قابل پرداخت است.

3-8 شرح سایر مزایا و امتیازات ................................................... .

9- حقوق و مزایا به صورت هفتگی/ماهیانه کارگر/کارمند به حساب شماره ............... شعبه ........................... توسط کارفرما یا نماینده قانونی ایشان پرداخت می گردد.

10- بیمه :

به موجب شماره بیمه ....... کارگر در تاریخ ....... تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی قرار گرفت.

(به موجب ماده 148 قانون کار، کارفرما مکلف است کارگر را نزد سازمان تامین اجتماعی و یا سایر دستگاه های بیمه گذار بیمه نماید).

11- عیدی و پاداش سالانه :

به موجب ماده واحده قانون مربوط به تعیین عیدی و پاداش سالانه کارگران شاغل در کارگاه های مشمول قانون کار مصوب ۱۳۷۰/۱۲/۶ مجلس شورای اسلامی- به ازای یک سال کار معادل شصت روز مزد ثابت/مبنا (تا سقف نود روز روزانه قانونی کارگران) به عنوان عیدی و پاداش سالانه به کارگر پرداخت می شود. کار کم تر از یک سال تمام میزان عیدی و پاداش و سقف مربوط به نسبت محاسبه خواهد شد.

12- حق سنوات یا مزایای پایان کار :

به هنگام فسخ یا خاتمه کار حق سنوات براساس نسبت کارکرد کارگر پرداخت می شود.

13- شرایط فسخ یا خاتمه قرارداد :

به موجب این قرارداد به موجب موارد ذیل هر یک از طرفین قادر به فسخ قرارداد می باشند و در غیر این صورت طرف فسخ کننده می بایست وجه التزام به مبلغ ...... پرداخت نماید.

14- سایر موضوعات مندرج در قانون کار و مقررات تبعی از جمله استحقاقی، کمک هزینه مسکن، کمک هزینه عائله مندی نسبت به این قرارداد اعمال خواهد شد.

15- این قرارداد در ..... نسخه و ..... صفحه تنظیم می شود که یک نسخه نزد کارفرما، یک نسخه نزد کارگر، و نسخه های دیگر در اختیار ..... قرار خواهد گرفت.

 

محل امضاء و اثر انگشت کارفرما/یا نماینده قانونی ایشان                                       محل امضاء و اثر انگشت کارگر  

 

  • امیرپور مدیر موسسه

 

در ماده ­ی 336 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 (نسخ شده است) تصریح شده بود « هر گاه در اثر برخورد دو سوار وسیله نقلیه آن­ها مانند اتومبیل خسارت ببیند در صورتی که تصادم و برخورد به هر دو نسبت داده شود و هر دو مقصر باشند یا هیچ کدام مقصر نباشند هر کدام نصف خسارت وسیله نقلیه دیگری را ضامن خواهد بود خواه آن دو وسیله از یک نوع باشند یا نباشند و خواه میزان تقصیر آن­ها مساوی یا متفاوت باشد ». مطابق با قانون پیشین، تکلیف کارشناسان در خصوص تصادفات چند خودرویی و همچنین آن­ هایی که سهم تقصیر رانندگان برابر نیست، مشخص نبوده و این مطلب که خواه میزان تقصیر آن­ها مساوی یا متفاوت باشد در بیان مناصفه دور از عدالت بوده ک مشکلات پیش آمده در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 همچنان مرتفع نگردیده و مسیری را برای اجرای عدالت در چنین فرضی متصور نشده است.حال مطابق با قانون جدید (مجازات اسلامی 1392) در صورتی که سانحه­ ای رخ دهد و به نظر کارشناس طرفین سانحه به نسبت مساوی مقصر باشند تکلیف چیست؟ماده ­ی 528 قانون مجازات اسلامی 1392 مقرر می ­کند « هر گاه بر اثر برخورد دو وسیله نقلیه زمینی، آبی یا هوایی، راننده یا سرنشینان آن­ها کشته یا آسیب ببیند در صورت انتساب برخورد به هر دو راننده هر یک مسئول نصف دیه راننده مقابل و سرنشینان هر دو وسیله نقلیه است و چنانچه سه وسیله نقلیه با هم برخورد کنند هر یک از رانندگان مسئول یک سوم دیه راننده­ های مقابل و سرنشینان هر سه وسیله نقلیه است و به همین صورت در وسایل نقلیه بیشتر محاسبه می­ شود... ». ماده ­ی 528 قانون مصوب 1392، رویه سابق در قانون ماسبق را پیش گرفته و هیچ­ گونه تمایزی میان ارزش مادی وسایل نقلیه و نیز تفاوت در حدت و شدت آسیب بدنی میان مقصرین قائل نشده است. ولیکن مادامی که کارشناس نسبت به تسهیم خسارت میان مقصرین نظر دهد، تفاوت در ارزش خسارات را در نظریه کارشناسی قید خواهد کرد تا محکمه مطابق با آن به مناصفه تسهیم خسارات را تحقق بخشد.

 

  • امیرپور مدیر موسسه